بسم الله الرحمن الرحیم
آقای قاضی کمکم کنید ،خیلی مشکل دارم هیچ کس نیست همسرم مرحوم شده
به فریادم برسید.
قاضی ستوده :بفرمائید مشکل چیه؟
=آقای قاضی این مدارک من هست ،من وکالت بلاعزل دادم به پسرم و همه اموال را
به اسم پسرم زدم که بعد مرگم مالیات به دولت ندهم.
قاضی-چرا این کار را کردی؟
=من چاره ای نداشتم اموال زیاد بود و مالیات بر ارث هم زیاد می شد،پسرم من
را تشویق کرد این کار را بکنیم به صلاح ما این کار بود.
-اشتباه کردی خانم محترم،فرض بگیریم شما 200میلیون باید مالیات بر ارث میدادی!
ولی الان اموالت را داشتی الان راهی برای ان نیست.
چرا یک راه هست که پسرتان مرحوم بشه و شما از او ارث ببری
=آقای قاضی نفرمائید تو را به خدا! من چه کنم
-خانم گفتم راهی نیست وکالت بلاعزل دادید و کل اموال به اسم ایشان شده است
=خدا نگذره ازاین پسر خدا مرگش را برساند
-خانم نفرین نکنید خود کرده را تدبیر نیست ،نباید اطمینان می کردید بفرمائید.
منشی لطفا نفر بعدی را بگید بیاد داخل .............
زن از دادگاه بیرون می رفت و زمزمه می کرد:
......
هرچه در این مشرقزمین،
کوشیدم روبروی آینه،
و بر روی دو صندلی،
واژههای «زن» و «آزادی» را،
کنار یکدیگر ولی،
به مهربانی بنشانم،
بیهوده بود
عطیه حزیت9مهر1400نوشته شده