کتاب جاده
از دیرباز به خصوص شروع پدیده انقلاب صنعتی ظهور مضامینی که ترس و دلهره را به بار آورد در ادبیات جای ویژه ای باز کرد. موضوع کتاب ها گاهاً قرار گرفتن یک انسان یا مجموعه ای از افراد در شرایط سخت یا مواجه شدن با شخصیت های خیالی است. این شرایط سخت و بحرانی حتی تصور آن دهشتناک است، مثلا پدیده زامبی که از روی آن کتابهای بسیاری نوشته شده و فیلم های زیادی ساخته شده است. تصور کنید در یک شهر جدید گم شده اید، با استفاده از انسانها، نقشهها، کامپیوتر و... می توان مسیر را ردیابی کرد و به یک مقصد امن دسترسی پیدا کرد. حالا در کتاب جاده با یک خیال جدید مواجه میشویم، در یک منطقه، شاید همان منطقه زندگیمان است، قرار داریم، انسان های دیگر تقریبا می دانیم که همه از بین رفته اند و اگر هستند انگشت شمارند، هیچ زیر ساختی وجود ندارد، برق، آب و... هیچ چیزی که قبلاً بود و آسایش و رفاه ما بدان بسته بود حالا وجود ندارد. چه حسی داریم. طبیعتاً ترس، دلهره، گیجی و... ما را احاطه خواهد کرد. این که زمین و حیات در کتاب چگونه از بین رفته تقریبا مسئله ای گنگ است. اما از همان ابتدا مخاطب را با خود همراه می کند. نویسنده آن چنان از سردی هوا، نبود مواد غذایی و قحطی صحبت می کند و شخصیت های اصلی، پدر و پسر، درگیر این موضوعات هستند، که خواننده کاملا با آن همدل و همنفس می شود.
چیزی که انسان امروزی درگیر آن است انزواست. بسیاری از افراد به صورت خود خواسته تنهایی را انتخاب می کنند، اما انزوا معمولا حاصل مواجه بد با جامعه است، یا یک فرد، یا یک مسئله یا یک گروه سبب ترک جامعه از طرف فرد می شوند که پیامدهایی جبران ناپذیر به بار خواهد آمد. انزوای شخصیت پدر، یأسی که در تک تک جملاتش است را می توان در کتاب به وضوح دید. او ادامه حیات را در پسرش می بیند. پدر بیمار است و کاهش انرژی او را در ورق زدن کتاب خواهیم فهمید. اینکه یک فرد ناامید باشد اما ناامیدی را به دیگران تزریق نکند، شخصیت پدر اینگونه است البته برای پسرش اینگونه رفتار می کند. برای پسرش چه از نظر روحی و چه از نظر جسمی همه کاری می کند، تمام تلاشش دیدن لبخند بر روی لبان پسرش است. تلاش می کند او را به مقصدی مطمئن برساند. خودش آخرین جرعه های زندگی را مینوشد اما برای پسر حیاتی ابدی در نظر دارد.چیزی که انسان امروزی درگیر آن است انزواست. بسیاری از افراد به صورت خود خواسته تنهایی را انتخاب می کنند، اما انزوا معمولا حاصل مواجه بد با جامعه است، یا یک فرد، یا یک مسئله یا یک گروه سبب ترک جامعه از طرف فرد می شوند که پیامدهایی جبران ناپذیر به بار خواهد آمد. انزوای شخصیت پدر، یأسی که در تک تک جملاتش است را می توان در کتاب به وضوح دید. او ادامه حیات را در پسرش می بیند. پدر بیمار است و کاهش انرژی او را در ورق زدن کتاب خواهیم فهمید. اینکه یک فرد ناامید باشد اما ناامیدی را به دیگران تزریق نکند، شخصیت پدر اینگونه است البته برای پسرش اینگونه رفتار می کند. برای پسرش چه از نظر روحی و چه از نظر جسمی همه کاری می کند، تمام تلاشش دیدن لبخند بر روی لبان پسرش است. تلاش می کند او را به مقصدی مطمئن برساند. خودش آخرین جرعه های زندگی را مینوشد اما برای پسر حیاتی ابدی در نظر دارد.
پسر در کتاب همهی ناامیدی ها، یأس ها، حزن ها و... را کنار میزند. روحی مهربان دارد. آرام است. مهربانی را از هر کجا که میگذرد باقی میگذارد. مهربانی و نیکویی امری ذاتی در اوست. به اصول اخلاقی پایبند است. از غذای خود به دیگران میبخشد، پدر را از کشتن حتی دشمنانش منع میکند. شخصیتی الهام بخش که با باقی ماندن او در انتهای داستان شاید به این نتیجه توان رسید که جدای از هر خواستنی، بودن هر خوی بدی، و بسیاری عوامل دیگر که هر کدام در کتاب واقعاً دلیل درستی دارند، اما می توان انسانیت داشت و انسانیت و نیکی ادامه دار است و نباید از بشریت نا امید شد. اگر به دنبال داستانی روان و جذاب با ترجمه ای عالی هستید این کتاب به شما پیشنهاد خواهد شد.
کتاب جاده را به راحتی می توان از طاقچه خریداری کرد. این متن جهت شرکت در چالش کتابخوانی طاقچه تیر ماه نوشته شده است.