چگونه کمال گرا نباشیم؟
همهی ما در تمام مراحل زندگی در تلاشیم که یه نسخه بی نقص از خود را نشان دهیم. نشان دهیم که انتخاب هایمان هیچ اشکالی ندارد، مهارت هایمان در بهترین و اعلی ترین رتبه قرار دارند، دانشمان بی نقص است، از همه چیز و همه کس خبره تر هستیم و... اما حقیقت چیز دیگریست، ما هر چقدر که تلاش کنیم باز هم با توجه به شرایط محیطی، انسانی و عملکردی نتیجهی دلخواه از نظر ما به دست نمی آید. به سمت مرتبه ای بالاتر و عالی تر رفتن همیشه در هر جایگاه و شهر و قومی بسیار خوب و پسندیده است اما همهی ما می دانیم هیچ چیزی صد در صدی نمی شود، خیلی از عالی ها هم هنوز جای کار دارند. مثلا ممکن است یک کار از نظر من نوعی کامل در نظر گرفته شود ولی از نقطه نظر فردی دیگر هنوز نقایصی در آن به چشم آید. بنابراین کامل بودن و در حد کمال بودن یک چیز امری نسبی است. بعضی افراد در ورطهی کامل بودن و در حد کمال بودن تصمیمات و افعال خویش قرار می گیرند، به گونه ای که خلاصی از آن مشقات بسیاری را برایشان به همراه می آورد. تنظیم یکسری استاندارد در روال معمول زندگی برای هر کسی وجود دارد که پیرو آن در طول زندگی اش امور جاری اش را به سرانجام می رساند. یک معلم، یک مادر، دانش آموز، دانشجو، کارگر و... همهی این ها برای زندگیشان برنامه و ایده آل دارند و طبق آن پیش می روند. مادامی که این برنامه ها و استاندارد ها به روند زندگی خدشه ای وارد نکند، خب به خودی خود این برنامه ها بسیار عالی هستند. اما زمانی را در نظر بگیرید که این برنامه ها از حد عادی خود جلوتر رفته و حالت وسواس گونه به خود می گیرد. دیگر هیچ کاری درست پیش نمی رود، چون فرد فکر می کند همیشه کارها را ناقص انجام می دهد و نه تنها از انجام فعالیت هایش لذت نمی برد بلکه از فکر کردن به آن ها دچار رنج می شود. کم کم هیچ کاری را انجام نمی دهد. شما هنرمندی را فرض کنید که کمال گراست، او هیچ کاری را به آخر نمی رساند چون فکر می کند همه به آن ملاکی که در ذهن دارد نرسیده اند و در آخر هیچ چیزی برایش باقی نمی ماند. و از بین رفتن رغبت نتیجه اش می شود افسردگی، کاهلی و... گاهی یک فرد کمالگرا پا را فراتر از این امور گذاشته و حالت کنترل گری به خود می گیرد و زندگی افرادی که جزء نزدیکانش هستند را تحت تأثیر قرار می دهد، بسا خدشه ای که به زندگی دیگران بزند جبران ناپذیر نیز هست. یکی از مواردی که باید در کمال گرایی بدان اشاره کرد مورد تأیید قرار گرفتن فرد است. اینکه او دوست دارد در همه امورش مورد تأیید و سرانجام تحسین دیگران قرار بگیرد. که این دیگران طیف متفاوتی دارد از خانواده گرفته تا جمع دوستان و اساتید و افراد خاص و... البته این مورد تأیید قرار گرفتن می تواند ناشی از عدم اعتماد به نفس هم باشد. فرد کمال گرای افراطی، معمولا در پسِ هر تلاشی که از نظر خود ناکام تلقی می کند انواع و اقسام احساسات نا مطلوب را تجربه می کند. یکی از این احساسات اضطراب ناشی از عدم تصمیم گیری است که منتج به هیچ کاری انجام ندادن می شود و در نتیجه فرد از حداقل های زندگی اش نیز جا می ماند. نگاه صفر و صدی همیشه مشکلاتی با خود به همراه داشته است که در این کمال گرایی به اوج خود می رسد. اگر خودتان را یک کمال گرای افراطی می دانید یا کسی را می شناسید که از این شیوهی زندگی رنج می برد، این کتاب را بخوانید و به دیگران پیشنهاد دهید. کتابی عالی با ترجمه ای روان و خوانشی دلپذیر است. کتاب بسیار کاربردیست و هر کس در زندگی دنبال تغییر است مطالعه این کتاب برایش شیرین خواهد بود. کتاب چگونه کمال گرا نباشیم؟ را به راحتی می توان از طاقچه خریداری کرد. این متن جهت شرکت در چالش کتابخوانی طاقچه آبان ماه نوشته شده است.