مکتب!
غم های من از تو کمتر نیست
دلم تنگ دیر رسیدن هاست
که میرزا سرم فریاد کند
-آی پسر صفا!
دستتُ بیار جلو
تو هنوز آدم نشدی
کسی نمیداند شاید اگر
جای دستان یک دنده ام
صورتم سرخ میشد امروز
آدم بودم
مکتب!
بخدا دلم تنگ است
تنگ پس گردنی ها که
بوی نوازش میداد
دو سه روزی میشود
حس میکنم در جهانم
جای دستان کسی کم است
علیرضانجاری(آرمان)