می نویسم برای دختر نداشته ام؛ برای دختر کوچولوی درونم!
دخترجون زندگی قراره خیلی سخت و تاریک پیش بره،اما تو نزار تاریکی ها و زشتی های دنیا نور درونت رو خاموش کنه؛ همیشه نور درونت رو روشن نگه دار و از اون مراقبت کن!
نرسه روزی که بشینی خودتو با بقیه مقایسه کنی؛ تو هرجور که باشی کافی و ارزشمندی!
توبرای کافی و ارزشمند بودن نیازمند هیچ کسی نیستی؛ تو هرگونه که هستی ارزشمندی ،زیبایی!
اون بیرون خارج از خونه، بیشتر از هرزمانی مراقب خودت باش!
اون بیرون خارج از خونه، هزاران هزار گرگ در لباس گوسفند نشسته اند.
اون بیرون خارج ازخونه، گوسفندان هم درنده اند.
دخترم!
بزرگترکه شدی گاهی مجبور خواهی بود برای ابتدایی ترین حقوق خود بجنگی ؛تو بجنگ .زیرا اگر نجنگی مجبور به تحمل هر گونه رنجی خواهی بود.
اگرنجنگی!
ضعیفترین ها به تو آسیب خواهند رساند؛پس بجنگ!
آنقدر بجنگ و بجنگ تا قوی شوی!
آنقدر قدرت بگیر که درسایه تو هزاران هزار دختر دیگر رشد کنند.
دختر جون قدر خودتو بدون ! از تو فقط یه دونه تو دنیا هست!
دختر جون قدر ۲۰تا ۳۰ سالگیتو بدون !
اینو بدون ارزشمندترین دارایی تو عمر توست!
دارایی هاتو برای آدم اشتباهی خرج نکن!
اینو بدون که تو اگر پولی رو جایی هزینه کنی؛ اون پول برمی گرده ، اما عمر و جوونیت هیچوقت برنمی گرده. پس تو این دهه برای آدم ها و موقعیت ها خساست به خرج بده، طوریکه هیچ آدم سواستفاده گری در زندگیت جایی نداشته باشه!
دختر جون!
بجنگ!
بجنگ که در نظام طبیعت، ضعیف پایمال است!
