SHIFT+T
SHIFT+T
خواندن ۱ دقیقه·۷ ماه پیش

قفل های شکسته

بسم الله الرحمن الرحیم

چند هفته ای هست که مسئول کتابخونه شدم حس خوبی داره یعنی داشت فقط چند روز اول الان فقط ده دوازده ساعت غرق نوشته های کتابو دیوارای قدیمی کتابخونه میشمو تا بخودم میام شب شده و باید تعطیل کنم هم کتابخونه هم دریچه های مغز وقلبم/ که چنتاشون قفلش شکسته،بعضیاشو دوروبریام شکستن. شاید اگه درو رو خیلی ها باز نمیکردم قفلش نمیشکست...شایدم قفلای من قوی نیست که با یه دروغ یه تخریب یه توهین میشکنه هر قفلی که میشکنه یه لبخند تلخ رو قیافه خستم میشینه و تو اقیانوس فکرام غرق میشم شاید عجیب باشه ولی یه روز تنها ناخدا اقیانوس فکرام من بودم نمیدونم کدوم موج کشتیمو شکست و منو غرق کرد. ولی خوبیش اینه که پنج بار تو روز خدا دستمو میگیره و از رسوب کردنم کف اقیانوس جلوگیری میکنه.

با آرزوی سلامتی قفل های قلبتون
همدلیتفکرقفل
صرفا جهت خالی کردن تراوشات مخ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید