ویرگول
ورودثبت نام
حسین
حسین
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

خاطره من و سوپرمن و روح پدربزرگ / #بسپرش_به_ازکی



خاطره ای که میخوام براتون بگم برای خیلی گذشتس :


سنم دقیق یادم نیست ولی باید 9.10 ساله بودم ،

من از قدیم عاشق فیلمای جنگی و فضایی و اکشن و ... هستم .

یه روز داشتم از این فیلم های کودکانه سوپرمن و مرد عنکبوتی که نقش اول هستن رو میدیدم ، منم هربار از این برنامه ها میدیدم جوگیر میشدم و حس اونارو میگرفتم تا چند ساعت بعدش .

بعد از دیدن یکی از همین برنامه ها رفتم حیاط نشستم روی تاب و سرعتو زیاد کردم ، دیگه یادم نیست 180 رو رد کردم یا نه ، فقط یادم میاد ترمزم بریده بود و فقط گاز میدادم ، سرعت که 180 رو رد کرد خواستم روی تاب بلندبشم و سرپا مثل سوپرمن بپرم هوا و مثلا پرواز کنم ،فقط همون پریدنمو دیدم که رفتم فضا ،

نگو با مخ و صورت خوردم زمین و نصف روز بیهوش بودم ،خلاصه چندروزی بیمارستان بودم و کل خانواده اومدن عیادت و هرکسی تا مدت ها یه تیکه ای مینداختن ، سوپرمن و مرد عنکبوتی من و...

حالا بازم بعضی وقتا که پدر بزرگ مرحومم میاد به خوابم و میخواد اون حادثرو یادآوری کنه و سرکارم بذاره فقط بهم میگه نگران نباش و #بسپرش_به_ازکی #بسپرش_به_ازکی #بسپرش_به_ازکی


اول امیدوارم کامل خونده باشین

دوم امیدوارم خوشتون اومده باشه

سوم امیدوارم حتی بی مزه هم بوده باشه خندیده باشین

و بعد از سوم امیدوارم همه چیو اول بسپارید به خدا بعد #بسپرش_به_ازکی ، اون خودش میدونه چیکار کنه.


امیدوارم این خاطره برای شما هم تجربه بشه تا همچین اتفاقاتی نیفته براتون ، ولی اگه افتاد فقط #بسپرش_به_ازکی




خاطرهسوپرمنبسپرش_به_ازکیمرد عنکبوتی
فقط به خاطر ازکی #بسپارش_به_ازکی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید