من زنی را دیدم که به ماه خیره شده بود. من ماه میدیدم او نیز ماه میدید. کدام ماه زیباتر بود؟ نمیدانم، چون جز او چیز دیگری را نمیدیدم و او نیز مرا نمیدید. آرزو داشتم روزی آنقدر جرئت و شجاعت داشته باشم تا جلویش بایستم و تا اعماق وجودش را ببینم و در همان حال بمانم، تا آخر عمر. او تکان نخورد، اخم نکند، گریه نکند، خشمگین نباشد، او عاشق باشد؛ همانند من. آن روز، روزِ خاصی خواهد بود. روزی که بفهمم عشقم دو طرفه بوده و او نیز همانقدر که من دوستش دارم، دوستم دارد. کاش اینطور میشد. کاش میتوانستم بفهمم چرا آنقدر دوستش دارم و چرا آنقدر دوست داشتنش شیرین است؟ اصلا مگر میتوان برایش دلیلی آورد و یا با منطق توضیحش داد؟
سال هاست او را از یاد نبردهام و همچنان او در کانون قلبم میدرخشد. مدتهاست که وقتی ماه را در آسمان میبینم یاد او میافتم. به راستی کدام یک زیباتر است؟ ماه یا او؟