ویرگول
ورودثبت نام
Amaryllis
Amaryllis
Amaryllis
Amaryllis
خواندن ۱ دقیقه·۱ ماه پیش

نجوای خاکستر...

روی اتش خاموش شده ی من اب نریز

امیدی به درست شدن حال من نداشته باش

برای التیام زخم های من خودت زا به زحمت نینداز

هرکس تقدیری دارد

من خاکستری سوخته ام

هرگز امیدی به ریشه دادن من نیست

با دست بی قرار باد پخش میگردم و بر زمین می افتم

تازیانه های عابران را تحمل میکنم و زیر دست و پای پاییز جان می دهم

مرا میلی به زندگانی نیست

برو

دور شو از خاکستر مرده

یه شهر عشق ها برگرد و برای خودت خانه ای بساز

درخت محبتی تازه و خندان را در آغوش بگیر و به خانه بیاور

دخترکی کوچک و خندان باشد مثل من قلبش تیره از ناراستی نباشد

برای او شرایط ی مهیا ساز که رشد کند و در کنار تو میوه های عشق دهد

من که نتوانستم

اورا چو من به سرنوشت شوم نکشان

خوشبختی شایسته ی دست های اوست

اورا بیارا و زینت ببخش همانطور که مرا در اغاز نوجوانی ام خام ساخته بودی

رویاهایی که بر من داده بودی را بااوزندگی کن

من دیگر مرده ام

روح من یاریگر دست های هیچ غریبه ای بعد از تو نخواهد شد

اما تو به آسانی برو و داستان عاشقانه بساز

هرکس پرسید که جهنم را چگونه میدانی دلت نلرزد که تو روزی مرا در آتش خود سوزاندی...روزی مرا در آتش خود ........سوزاندی...روزی مرا سوزاندی...

بر
۳
۰
Amaryllis
Amaryllis
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید