پریروز 9 آگوست بود؛ روز دوستداران کتاب(1)
اکانت روزها در توییتی نوشته بود: «یکی از سنتهای این روز معرفی کتابی است که از خواندن آن لذت بردهاید». به دوستانم پیام دادم؛ تصویر توییت را برایشان فرستادم و نوشتم: «به نظر سنت خوبیه. شما از خواندن چه کتابهایی لذت بردهاید؟» صبح امروز از ذهنم گذشت بد نیست خودم هم، به بهانه روز دوستداران کتاب، به این سوال جوابی بدهم؛ هم برای دوستان بفرستم و هم جایی منتشرش کنم . بعد یادم افتاد که دو سال و نیم پیش؛ اوایل بهمن 1401، برای دوستی که خواسته بود چند داستان بهش پیشنهاد کنم، ایمیل نسبتاً مفصلی نوشتم. متنی که در زیر میآید متن آن ایمیل است با ویرایشی حداقلی.
[…] جان
سلام
امیدوارم خوب و خوش و سلامت باشی. خواسته بودی و وعده داده بودم که داستانهایی پیشنهاد کنم و به قول سعدی الکریم اذا وعد وفی. من این دو حرف :) را در وفای آن عهد نوشتم […].
الف) معرفی چند کتاب: اول اسامی کتابهای رمان و داستانی را میآورم که خودم خیلی دوست داشتهام و به نظرم خواندنشان لذت بخش است.
آنک گل سرخ اثر امبرتو اکو: این رمان را که هم جنایی کارگاهی است و هم اطلاعات جالبی از تاریخ مسیحیت در بر دارد، پیشتر در رشته توییت کوتاهی معرفی کرده بودم.
زندهام که روایت کنم اثر گابریل گارسیا مارکز: این کتاب زندگینامه خودنوشت (اتوبیوگرافی) مارکز است. ارجاع به نویسندگان و آثار ادبی برتر آمریکای جنوبی در این کتاب کم نیست. این کتاب ترجمه دیگری هم دارد که به نام زیستن برای بازگفتن چاپ شده. این کتاب را زمانی که خواندم بسیار دوست داشتم، الان چیز زیادی ازش به یاد ندارم جز این نکته که مارکز هم جزء نویسندگانی است که قلمش را دوست دارم و مستقل از اینکه درباره چه نوشته، اثرش را به احتمال زیاد خواندنی خواهم یافت. دو نویسنده دیگر نیز، برای من، در این ردهاند مارگریت دوراس و ناتالیا گیتزبورگ. که حتی روزمرهنویسیها و دستنوشتههایشان را هم دوستداشتنی و خواندنی مییابم. جالب آنکه از هر دو کم خواندهام از دوراس فقط عاشق را خواندهام.
صد سال تنهایی اثر گابریل گارسیا مارکز: با خواندن این کتاب معنای رئالیسم جادویی را فهمیدم. اتفاقات محیرالعقول، و حتی ممتنعی میافتد و توی خواننده همچنان بدون تکان دادن ابرو و بیپلک زدن ادامه روایت را میخوانی. مارکز بیشک یکی از بهترین نویسندگان تاریخ ادبیات جهان است.
خداحافظ گری کوپر اثر رومن گاری: این نویسنده فرانسوی که خود سرگذشت خیلی دراماتیکی داشته (بخشی از زندگیاش را در رمان میعاد در سپیده دم، که اون هم خواندنی و قابل توصیه است، روایت کرده)، بخصوص در این اثر با همه ایدئولوژیهای سیاسی با ظرافت خاص خودش شوخی میکند و این اثر را خواندنیتر میکند.
زندگی پیش رو اثر رومن گاری: داستان نوجوانی که توسط پیرزنی نگهداری میشود که بطور موقت بچههای زنهای دارای شغلی خاص را نگهداری میکند. پیرزن سالخورده و بیمار شده و پسر نگران آینده خود است. نویسنده حرفهایی گندهتر از سن و سال در دهان پسرک دوستداشتنی گذاشته. نویسنده برای این اثر که با اسم مستعار امیل آژار منتشر کرده بوده برای دومین بار برنده جایزه گنکور شده (جایزهای که تنها و حداکثر یکبار به هر نویسندهای اعطا میشود؛ بار اول بخاطر اثر دیگرش ریشههای آسمان این جایزه را برده بوده.)
فضلیتهای ناچیز اثر ناتالیا گیتزبورگ: هنوز یادم هست که از خواندن این مجموعه داستان/مجموعه نوشتهها که حجم کمی دارد چه لذتی برده بودم. یکی از نوشتههای این مجموعه را الان، در میانه نوشتن این سطور دوباره خواندم؛ تصویر یک دوست. هنوز به نظرم خوب و قابل توصیه میآید.
آنا کارنینا اثر تولستوی: هنوز جنگ و صلح را که به باور خیلی از ادیبان و متقدان بهترین اثر تاریخ ادبیات جهان است نخواندهام. آنا کارنینا دومین اثر مشهور تولستوی، خواندنی و دوستداشتنی است.
برادران کارامازوف اثر داستایوفسکی: هنوز شنیدن این اثر را به پایان نبردهام، شاید نیمی از آن را شنیدهام. از وقتی یک سومش را گوش کردهام و بخش مفتش اعظم را شنیدم، با همه منتقدان و نویسندگانی که از این اثر در کنار یا بالاتر از جنگ و صلح به عنوان بهترین اثر تاریخ ادبیات جهان یاد میکنند، همدل و همراه شدهام. فکر میکنم چون هنوز نیمی از اثر را نشنیدهام، باید در توصیه کردنش کمی خودداری به خرج می دادم.
راز داوینچی اثر دن براون: متاسفانه جز خاطرهای مبهم از لذتی که از خواندنش، هفده سال پیش بردهام، چیز چندانی به یاد نمیآورم. ولی شنیدن کتاب خاستگاه اثر همین نویسنده با حضور رابرت لنگدان، شخصیت استاد نماد شناس، خوشحالیام از خواندنش را به یادم آورد.
سمفونی مردگان اثر عباس معروفی: رمان خیلی عالی است و در عین حال سرنوشت آیدین، شخصیت اول رمان، ناراحت کننده است.
کولومبره و پنجاه داستان دیگر اثر دینو بوترابی: درخشانتر اثر اینمجموعه داستان، داستان کولومبره است که امیدوارم بخوانی و از خواندنش لذت ببری.
هیاهوی زمان اثر جولیان بارنز: رمان داستان زندگی شوستاکویچ موسیقیدان شهیر روس را که متاسفانه همعصر یکی از دیکتاتوران بزرگ، یعنی استالین میزیسته به زیبایی روایت میکند.
پائولا اثر ایزابل آلنده: ایزابل آلنده بالای سر دخترش پائولا که به کما رفته شروع به نوشتن نامهای خطاب به پائولا میکند که شرح زندگی خودش، ایزابل آلنده است. من شاید کمی سوگیری (بایاس) داشته باشم و زندگینامهها را بیشتر دوست داشته باشم ولی بهرحال بعد از خواندن این کتاب، به نظرم ایزابل آلنده واقعا یکی از بهترین نویسندگان معاصر است.
خاطرات دکتر محمدعلی مجتهدی از مجموعه تاریخ شفاهی: مجتهدی مدیر دبیرستان البرز و اولین رئیس دانشگاه شریف، خاطراتی خواندنی دارد درباره اوضاع فرهنگ و آموزش در زمانی که مسئولیتهای ذکر شده را به عهده داشته.
شطرنج اثر اشتفان تسوایگ: شطرنجبازی که در اتاقی کوچک و در بسته و برای سلامت ذهنش با خود شطرنج بازی میکند. عالی و خواندنی؛ آنقدر که به یاد دارم.
سفر به انتهای شب اثر لویی فردینان سلین(2): تصویری سیاه و وحشتناک از جنگ جهانی اول، تصویری شایسته جنگ.
ب) معرفی چند نویسنده: بیشتر آثار نویسندگان زیر که اثر خاصی ازشان را توصیه نمیکنم، را دوست داشتهام و بنابر سلیقهی خواننده و ژانر مورد علاقه نویسنده، خواننده احتمالی، ممکن است همه آثارشان را دوست بدارد یا هیچیک را.
جان گریشام: اکثر داستانهای گریشام زمینه حقوقی/ دادگاهی دارند و در/ درباره دادگاه یا وکلا و شاهدین و هیات منصفه است. از داستانهای شرکت، (عضو)هیات منصفه فراری و پرونده پلیکان فیلم ساخته شده.
فردریک فورسایت: اکثر قریب به اتفاق آثار فورسایت جاسوسی است و چندتایی که خواندهام را دوست داشتهام. فیلم معروف روز شغال، داستانترور ژنرال دوگل رئیس جمهور فرانسه، ساخته فرد زینهمان، از روی رمانی به همین نام و اثر فورسایت ساخته شده.
لی چایلد: از چایلد بیش از بیست (3) کتاب ترجمه شده که شخصیت اصلی این سری کتاب جک ریچر (4) است، کارآگاهی به باهوشی شرلوک هولمز و قویچثه و تکتیراندازی ماهر که خود را پیش از موعد از شغلش در ارتش، پلیس ارتش، بازنشسته کرده و … یک سریال و دو فیلم از سری کتابهای ریچر ساخته شده.
آگاتا کریستی: خالق پوآرو و خانم مارپل و چند اثر زیبای جنایی بدون این دو کارآگاه باهوش
سرآرتور کونان دوئل: خالق شرلوک هولمز. سریال با بازی جرمی برت در نقش شرلوک هولمز حتما دیدنی است.
سامرست موام: از موام چندین داستان عالی خواندهام که چون اکنون در مورد محتوای داستانها حضور ذهن کافی ندارم، اسمش را در اینجا میآورم.
الکساندر دوما: نویسنده رمانهای تاریخی افسانهای مربوط به دوران انقلاب فرانسه. سالها پیش چند رمانش را از دوست عزیزی به امانت گرفتم و خواندم.
آیزاک آسیموف: رمانهای علمی تخیلیاش مخصوصا سه گانه بنیاد امپراطوری کهکشانی فوقالعاده و عالیاند. در این ژانر از آرتور سی کلارک و ری برادبری هم باید نام برد. فارنهایت ۴۵۱ اثر برادبری است، کتابی با موضوع کتابسوزی که فرانسوا تروفو اقتباسی سینمایی از آن ساخته.
نسیم مرعشی: از این نویسنده معاصر دو رمان خواندهام. هرس که درباره اثر جنگ روی یک خانواده آبادانی است و فضای عجیب و سورئال دارد. و پائیز فصل آخر سال است که داستان سه خانم جوان که در دانشگاه با هم دوست شدهاند. رمانی است درباره تصمیم مهاجرت.
ج) معرفی چند داستان کوتاه: «کتابخانه بابل» و «پییر منار نویسنده کیشوت» هر دو داستان اثر خورخه لویس بورخس افسانهای؛ «کولومبره» اثر دینو بوترابی (تکراری:)؛ «تپههایی چون فیل سفید» اثر ارنست همینگوی
د) معرفی چند مجموعه داستان کوتاه؛ (با مسئولیت محدود:)
چون زیاد داستان کوتاه نخواندهام و احساس کردم تاکید خواسته روی داستان کوتاه است، از دوست عزیزی خواهش کردم چند داستان کوتاه معرفی کند که پاسخش را در زیر میآورم. توصیفات (داخل پرانتز) درباره کیفیت داستانها هم از ایشان است:
دشت مشوش خوان رولفو؛ یوزپلنگانی که با من دویدند بیژن نجدی؛ شرق بنفشه شهریار مندنیپور؛ مجموعه داستانهای کوتاه چخوف(عالیه)؛ مجموعه داستانهای کوتاه آمریکای لاتین (خیلی خوبه)؛ به دریاروندگان جزیره آبیتر عباس معروفی؛ کلیسای جامع مجموعه داستان کوتاه ریموند کارور (شاهکاره)؛ عزادارن بیل غلامحسین ساعدی؛ دیدن دختر صد در صد دلخواه در صبح زیبای آوریل هاروکی موراکامی (خیلی کوتاهه)؛ دلتنگیهای نقاش خیابان ۴۸ سلینجر؛ کافه زیر دریا استفانو بنی.
در پایان اگر تکملهای بخاطرم آمد حتما مینویسم. (پایان ایمیل)
تکمله: اگر همین امروز، دوشنبه 20 مرداد، قرار بود ایمیل مشابهی بنویسم، از کتابها و داستان کوتاههای زیر هم نام میبردم:
الف مجدد) معرفی کتاب:
کتاب صوتی گیرنده شناخته نشد نوشته کاترین کرسمن تیلور هم کتابی بود که از شنیدنش بسیار لذت بردم، آنقدر که در توییتی معرفیاش کردم.
کتاب الکترونیک مادام پیلینسکا و راز شوپن اثر اریک امانوئل اشمیت را در زمستان گذشته خواندم و به قدری از خواندنش لذت بردم که علاوه بر معرفیاش به دوستان نادیده توییتری، به یاد عادت قدیمیام افتادم؛ هدیه دادن کتابی که دوست داشتهام.
کتاب صوتی آونگ فوکو نوشته امبرتو اکو را دربهار امسال شنیدم. با اینکه خیلی از شنیدنش لذت بردم ولی بعیده به کسی توصیهاش کنم. البته شنیدنش باعث شد تصمیم بگیرم در آینده نزدیک؛ بقیه داستانهای نوشته اکو را هم بخوانم یا بشنوم.
شازده احتجاب هوشنگ گلشیری (کتابی حدوداً صد صفحهای) که خواندنش لذت بخش بود.
مرگ و دختر جوان آریل دورفمن را هم شاید اگر کامل خوانده بودمش، در اینجا اسم میبردم. اما در عوض میتوانم از کتاب نشخوار رویاها اتوبیوگرافی دورفمن که از شنیدن نسخه صوتیاش لذت بسیار بردم، نام ببرم. دورفمن کتاب معروف دیگری هم دارد به اسم شکستن طلسم وحشت که درباره دوران بعد از کنار رفتن دیکتاتور شیلی؛ پینوشه، از قدرت (ریاستجمهوری) در سال 1990 است.
ب مجدد) معرفی نویسنده:
اریک امانوئل اشمیت: تا حالا چهار تا کتاب از امانوئل اشمیت خوندم و دو کتاب صوتی شنیدم و همه را کمابیش دوست داشتم. خرده جنایتهای زناشوهری اولین کتابی بود که از اشمیت خیلی وقت پیش خواندم. تجربه خواندنش آنقدر لذت بخش بود که حداقل 4-5 نسخه به دوستان نزدیک هدیه دادم. مهمان ناخوانده را بعد از آن خواندم که از خردهجنایتها بهتر بود. بعد از خواندن داستانِ عالیِ مادام پیلینسکا و راز شوپن یک دوست نادیده توییتری اسکار و بانوی صورتی را معرفی کرد که غمانگیز و در عینحال خوشایند بود. کتاب صوتیهای نوای اسرارآمیز و خیانت انیشتین هم خوشایند بود ولی اگر زودتر هم خوانده بودمشان، احتمال داشت که در ایمیل اسامیشان را نیاورم.
اروین یالوم: به توصیه دوست عزیزی؛ خ.سین، چندین اثر یالوم را شنیدم. مساله اسپینوزا را خیلی دوست داشتم؛ کتاب داستان زندگینامه اسپینوزاست بهمراه برشهایی از زندگی یکی از شخصیتهای نزدیک به پیشوای آلمان در جنگ جهانی دوم. داستان اینکه چگونه ایده خلق این رمان به این صورتی که هست (5)، به ذهن یالوم رسید، خیلی جالبه. علاوه بر مساله اسپینوزا، وقتی نیچه گریست، مامان و معنای زندگی، دروغگویی روی مبل و درمان شوپنهاور را هم شنیدم، که همه را دوست داشتم ولی نه به اندازه مساله اسپینوزا.
ج مجدد) معرفی داستان کوتاه:
دو روی سکه هوشنگ گلشیری (چاپ شده در کتاب (6) نیمه تاریک ماه)؛
دیوار ژان پل سارتر؛
کهنترین داستان جهان رومن گاری (چاپ شده در پرندگان میروند در پرو بمیرند)؛
جاودانه (immortal) خورخه لوئیس بورخس (چاپ شده در الف)؛
داستانهای کوتاه کاترین منسفیلد؛
زندگی شهری مری گوردون (چاپ شده در اینجا همه آدمها اینجوریاند)؛
قاتلین ارنست همینگوی؛
سگ ولگرد صادق هدایت؛
لاتاری شرلی جکسون (تحسین شده توسط اکثر منتقدین و چاپ شده در اکثر مجموعه داستانهای کوتاه؛ نمیدانم چرا موقع نوشتن ایمیل یادم نبوده توصیهاش کنم:)
تشکر و قدردانی:
در پایان لازم میدانم که از دوست عزیزم؛ امیر، تشکر کنم که با دعوتم به یک Reading Group باعث شد هم با دوستان فرهیختهای آشنا شوم و هم بیشتر بخوانم. همچنین از دوستان عزیزم در این گروه تشکر میکنم.
پینوشتها:
(1) روز دوستداران کتاب هر ساله در ۹ آگوست جشن گرفته میشود. … روز دوستداران کتاب در مقیاس جهانی به طور گسترده شناخته شده است، اما منشأ و خالق آن تا به امروز ناشناخته مانده است. ویکی پدیا(2) به گواهی دوست عزیزم؛ محسن، که او هم "Bibliophile" است (این کلمه را اولین بار به عنوان ID اکانت یک دوست نادیده توییتری دیدم)، کتاب «مرگ قسطی» سلین هم خواندنی است. بعدها (بعد از نوشتن ایمیل) از سلین کتاب صوتی «دکتر سملوایس» را هم شنیدم که شرح سرگذشت غمبار اولین کسی است که به انتقال عفونت از ماما و پزشک حین زایمان پی برد ولی … اگر قبل از تنظیم ایمیل خوانده بودمش احتمالاٌ اسمش را در توضیحات مربوط به سفر به انتهای شب میآوردم.
(3) تا کنون بیست و چهار کتاب از سری داستانهای جک ریچر منتشر شده که آخرینش؛ «نگهبان»، را لیچایلد به همراه برادرش اندرو نوشته، گویا لیچایلد اعلام کرده خودش دیگر قصد ندارد سری جک ریچر را ادامه دهد و برادرش اندرو سری داستانهای ریچر را ادامه خواهد داد.
(4) جک ریچر کارآگاهی است که سرگرد بازخرید شده ارتش آمریکاست. قبلاً کارآگاه و بعد رئیسِ پلیس ارتش (پلیس همه نیروهای نظامی) بوده و مجرمین نیروهای نظامی را با جمعآوری مدارک تحویل دادگاه میداده (البته نه همیشه :). علاوه بر هوش زیادِ شبیه شرلوک هولمز، بزنبهادر و تک تیرانداز هم هست. یک خصوصیت مهم شخصیتیاش را هم عمداً ننوشتم تا همه چیز را دربارهاش اسپویل (افشا) نکرده باشم.
(5) یالوم در کتاب مسئله اسپینوزا علاوه بر اشاره به جنبههایی از فلسفه اسپینوزا، زندگی درونی اسپینوزا را هم به تصویر کشیده. نمونههای واقعی و حقیقتهای مستند دربارهی زندگی اسپینوزا بسیار کم است و … یالوم درمانده و مستأصل بود که چگونه این زندگی مرموز و بدون تنش و اتفاق را به صورت رمان به رشتهی تحریر درآورد؛ که قفل این معما در سفرش به هلند باز شد.
او در یک سخنرانی شرکت کرد و به عنوان پاداش از آنها خواست که یک روز اسپینوزایی داشته باشد و به تمام مکانهایی که به نحوی به او مربوط میشدهاند سر بزند. یالوم از موزهی راینزبورخ اسپینوزا که چهلوپنج دقیقه با آمستردام فاصله داشت دیدن کرد و …
یالوم همچنان در ابهام زندگی و آثار اسپینوزا غرق بود که ناخودآگاه نام نازیها را شنید و به فکر فرو رفت: «چی؟ نازیها اینجا بودهاند؟ در کتابخانه و موزهی اسپینوزا؟» یکی از میزبانان میگفت بعداز شبیخون به هلند نیروهای ای آر آر به موزه حمله کردند و تمام وسایل اسپینوزا را بردند و اینجا را مهر و موم کردند. گرههای ذهن یالوم سفتتر و کورتر شد: «کشف مساله اسپینوزا به دست نازیها؟ … ای آر آر، گروه ضربت «رایش روزنبرگ»، چه علاقهای به وسایل اسپینوزا داشته؟ آن هم روزنبرگ، نظریهپرداز برجستهی ضدیهود نازی، کسی که مسئول چپاول برای رایش سوم بود و تمام اروپا را غارت کرد!» اینها سوالاتی بود که همراه هزاران پرسش دیگر مغز یالوم را به هم ریخت. …
در این سفر بود که چیزی در مغزش تجلی یافت و او بالاخره توانست نوشتن رمان مسئله اسپینوزا را آغاز کند. (به نقل از صفحه کتاب الکترونیک مساله اسپینوزا در رف یکی از کتابفروشیهای الکترونیک)
(6) مجموعه داستان های هوشنگ گلشیری از سال 1339 تا 1377 در کتابی با عنوان نیمه تاریک ماه به چاپ رسیده است و مشتمل بر 36 داستان کوتاه می باشد که به ترتیب تاریخ چاپ در کتاب آورده شده اند. این مجموعه در ابتدا قرار بود توسط خود نویسنده در زمان حیاتش به چاپ رسد اما متاسفانه با فرا رسیدن زمان مرگ نویسنده این اتفاق رخ نداد و به کوشش همسر گلشیری، فرزانه طاهری پس از مرگ وی گرد آوری شده است. (توضیحات از یکی از سایتهای ایرانی فروش کتاب)