ویرگول
ورودثبت نام
زیست کننده معکوس
زیست کننده معکوس
خواندن ۱ دقیقه·۱۹ روز پیش

مرده متحرک

در طول روز بمباران احساسات رو به طور واضح حس می‌کنم انگار دست خودم نیست و من دیگه میزبان این بدن نیستم صرفا یه آگاهی کوچک در اون اعماق وجودمم که فریادم هر چند بلند تاثیر نداره .افکارم کنترل احساساتمو به دست گرفته و با کوچیک ترین تغییر در افکارم ، تغییر بزرگ و عجیبی در احساساتم پدید میاد .

احساس می‌کنم خیلی وقته نه طعم خوشی رو از ته وجودم حس کردم نه شوق زندگی رو

زندگی رو صرفا به جهت تموم شدن زیست می‌کنم هر چند درداور . شاید چون امید به دنیای آرام دارم ، دنیایی فرای مرگ

شاید چون ته وجودم امید به معجزه دارم امید به خدا

داره فیتیله ی امید هام تموم میشه که اخ اگه بشه تمام شیره ای وجودم تموم میشه و دیگه تمام

.

من یک مرده متحرکم

دلنوشته کوتاهدلنوشته
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید