ویرگول
ورودثبت نام
امیر عزتی
امیر عزتی
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

شعر «به جلادان»

یک شب،
میانه‌ی بهمن ماه شاید،
آنگاه که سوز سرد زمستان،
دندان را در دهان می‌جنباند؛
و آنگاه که خلق زمین،
به گناه بی‌گناهی شلاق می‌خورند؛
وقتی که آرزوها را همدوش صاحبانشان،
زیر نود سانتی متر خاک گورانده‌اند،
از صدای تپش قلب کشتگان،
میخکوب خواهند شد؛
شهر نفس خواهد کشید،
و شهریار، به زمینی پرت خواهد گریخت.
آنگاه،
دخترکی دیگر متولد می‌شود،
تا نقاشی کند...

«امیر عزتی»

شعرشعر نو
حوزه‌ی علایق: دانش نظری حقوق، جغرافیای انسانی، روانکاوی، شعر (و...)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید