"تو را دوست دارم
چون نان و نمک"
چون خنکای چشمه ای
که تب آلودگی صلات ظهر را
به استقبال استغنای معبود گره می زند
تو را دوست دارم
چون تنوری خاکستر نشین
که ماحصل سوختن و ساختنش را
در دهانی با شرشر کلماتی زیبا
به میزبانی می نشیند
گلیمت را از آب بکش
و در گستره گربه ای
منقش به گویش ها و آداب رنگ رنگ گوش نواز
پهن کن
تو را دوست دارم
چون نان و نمک