شبیه بیمه شخص ثالث است. مادرم را میگویم. همیشه نگران این است که منِ دوم شخص، به اول شخصی آسیب بزنم و اویِ سوم شخص بماند با اول شخص حادثه دیده و جبران خسارت. نه اینکه من انسانی به شدت روانی و جانی باشم… نه، فقط کمی روانی و جانی ام.
مادرم آنقدر نگران است که همیشه بیمه طور فکر چاره، قبل از حادثه میکند. حتی شب خواستگاری من هم کم نگذاشت، به جای من، خودش با داماد به اتاقی رفت و حرف زدند. نمیدانم آن شب چه حرفهایی بینشان رد و بدل شد اما بعدها وقتی بالاخره لکنت همسرم درمان شد و کمی جان گرفت، از من پرسید: عزیزم؟ هاری با گاز گرفتن انسان از انسان هم منتقل میشود؟ و من آنجا بود که فهمیدم چرا همسرم هیچ وقت نگذاشت عشقم را مثل تمام زنان عاشق و وحشی، با گاز گرفتن از بازوهایش نشانش دهم و به جفتک و لگد بسنده کرد.
یا در روز اول مدرسهها، آن جشن شکوفههای کذایی… زودتر از مادرم دویدم و رفتم تا نیاید و بین آن همه شکوفه پرپرم نکند. اما آمد، پرپرم کرد، پارهام کرد، تکه و پاره و رفت. تا جایی که تا آخر سال، معلمم با دیدن من جیغ میکشید و همیشه کنار دفتر حضور غیابش یک اسپری فلفل بود. و یا جشن فارغ التحصیلیام… من در یک اتاقک قفس مانند فلزی، دور از بقیه دانشجوها ایستاده بودم. لوحم را جلوی پایم پرت کردند و کلاهم را که به بالا انداختم به سقف قفس خورد و تف سربالا شد. این منحصر به فردی را از صحبتهای روز قبل مادرم با رئیس دانشگاه داشتم.
گفتم، جانی و روانی نیستم فقط به قول مادرم کمی به سمت پدر و عمههایم کشیده ام. ته خلاف سنگینم قورت دادن آدامس بوده که به لطف پنج انگشت مادرم که تا حلقم فرورفت بالا آوردمش. حالا اینکه گاهی برای خنده کُهنه پُر پسر هاجر خانوم را برای رنگ و لعابش، در دیگ آش کوکب خانوم میاندازم یا بشکاف مادرم را بر روی خشتک برادرم آن هم شب عروسیش امتحان کردم و یا به جای حنا واجبی در ظرف حمام مادرم گذاشتم و یا حتی ترمز شوهر خاله خدابیامرزم را دستکاری کردم که مهم نیست. هست؟ این اواخر هم کمی فلفل در افتر شیو همسرم ریختم و کمی چسب چوب در کف ریشش… فقط محض خنده به جان خودم.
پدرم شبیه بیمه سفر است. همیشه میترسد ما به سفر آخرت برویم و خرجهایی که برایمان کرده دود هوا شود و از جیبش برود. اما مادرم همان بیمه شخص ثالث است. همیشه پیشگیری بهتر از درمانِ مصور و متحرک و ناطق است.
همه از او میپرسند: برای فلان خطر #ازکی_بپرسم؟
میگوید: از کی بپرسی؟ #بسپرش_به_ازکی
- چی؟
با خشم می گوید: از من بپرس که آدمی نبوده در کوچه محله و اقواممان که با این زبان الکنم آگاهش نکرده باشم از خطر این در به درِ عمه مرده و قوم پدرش.
خیلی دوستش دارم. مادرم را میگویم. امیدوارم از این شوخی جدیدم خوشش بیاید. همین سیم لخت در حمام گذاشتن را میگویم. فکر کن ببیند لخت است کنار لختی دیگر. حتماً جیغ میکشد و از همان رقص بندریهایش میزند. فعلاً که صدایی نمیآید. نگران نباشید. بیمه شخص ثالث را بیمه عمر کردهایم.