دقیقا اواسط دی ماه سال ۹۹بود که دیدمش
تو نگاه اول دل و از کف دادم .مات و مبهوتش شدم و از همون روز به بعد ،حتی مزه چای دم صبح زمستانی و آسمان سرخ و بوی برفو خشکی هوای مشهد هم فرق میکرد.
ما باهام کیلو متر ها از هر نظری فاصله داشتیم.
اما،قسمت این روزگار تورو نصیب خودم کرد.
مردی که هیچ چیز ازش نمیدونستم و ناگهان شد صاحب تمام قلب و روحم.عاشقت شدم.
عاشق جز به جز رفتارهات.
بدون هیچ دلیل در دلم باهات قهر و آشتی میکردم.غصه ها خوردم تا بدستت اوردم.
از دور که نگاهت میکردم،خالقت هیچ چیزی تو آفرینشت کم نزاشته بود.فقط نگاهت میکردم و با تمام وجودم بدون اینکه لحظه ای متوجه بشم.برای داشتنت شمع آرزو روشن میکردم.
داشتنت خیال محالم بود.
تصور کردن و دیدنت کنار شخص دیگری از درون آتشم میزد.
۱۴بهمن ۹۹ بود که به طور رسمی کنار هم قرار گرفتیم و اولین بوسه از لباتو دزدیدم.
فرو ریخته بودم.از شادی.
نمیتونی تصور کنی چقدر عاشقانه دوستت دارم مهدی من.
کم کم همه چیز شکل گرفت و شدیم همه کس وکار هم.
صدام میکردی نادیای قشنگم.من نادیای قشنگتم.
همون نادیایی که برای داشتنت از اولین لحظه که دیدت، بی وقفه با خودش کلنجار رفت.
با خودم عهد بستم،این عشقی که به زیبایی به قلبم نشسته رو هر روز پرورشش بدم و ازش مراقبت کنم که مبادا خدایی نکرده زبونم لال …
مهدی من،با عشق برات از همون روز های اول تا عشق پر شور بال گرفتیمان نوشتم.با عشق چهره زیبات روکشیدم ،نه یکیار بلکه صد بار،تا حداقل ذره ای شبیه اونجیزی بشه که من میبینم ازت.
دفتری که قرار بود خاطراتمون رو توش با تصویر و زمان و عشق اون روز و حال و احوالاتمون ثبت کنیم.
هر بار که کتابی که نوشتم رو میبینم با عکس جلدش که در آغوش همیم و عشق از چشمانمون و از لبخند لبانمون بیرون میزنه.به وجد میام برای بارها و بار ها نوشتن از تو.
یاد اشک شوق هات تو کوه پارک میوفتم.یاد قدم های عاشقانمون.یاد برق چشمانم وقتی به تونگاه میکنم.
یادته؟همیشت وقتی تو ماشین نشسته بودیم من فقط تورو نگاه میکردم!نمیخواستم لحظه ای از نگاه کردنت دست بردارم.
خیلی زیبایی. خیلی شیکی خیلی دوسداشتنی هستی
من حتی وقتی سرکاری وقتی ازم دوری و همیشه و همیشه تو هر احظه بهت فکر میکنم.
طبیعیه بعد از این همه مدت هنوز مثل روز اول با شوق اماده میشم بیام ببینمت؟ببوسمت و ببویمت؟
طبیعیه که بعد از گذشت ۴سال از رابطه قشنگمون هر روز بیشتر معتاد وجودت میشم؟
کنارت امنیت دارم و حس ارامش
همیشه بهت گفتم ،داشتنت چقدر برام ناممکن بود و چقدر دور بودی برام.داشتنت برام خیلی با ارزشه وجودت کنارم به دنیا می ارزه.
امیدوارم توهم من و همیشه همینقدر زیبا ببینی که الان میبینی
امیدوارم برات خانمخوبی باشم که مبادا لحظه ای به دلت بد بیاد که کاش…
عشقم،میدونستی که جقدر دوسدارم زود تر از زود کنار هم تا همیشه یکی بشیم!
اما باید مراعات همه چیز و همه کس و بکنم.
پس وقتی ازم میپرسی زمانش رو و من با مکث جوابت رو میدم که هر وقت اوکی شد همه چیز،بدون در همون لحظه بی صبرانه دلم بی قراری میکنه که همان ثانیه مال هم دیگه بشیم تا ابد.
عشق بی اندازه شیرین من،میدونستی دوسدارم صبح تا شب برات از عشقمون بگم؟از حسم از روزای اول بگم!
اما میدونم تکرار اینها شاید برای تو به اندازه من جذاب نباشه، پس هر بار سر شار از عشقت شدم به گفتن دوستت دارم عشق جذابم و ازین قبیل صحبت ها بسنده میکنم تا مبادا از این همه وراجی قلبم کلافه بشی.
ولی اینجا مینویسم تا همیشه بمونه و بخونم و دلم اروم بشه.
عشق دل نشین من جذاب دوسداشتنی من،میدونستی چقدر دلم میخواد بزرگی نکنیم .دیوونه بشیم و دیوونکی کنیم.
اخه من هیچوقت عاشق نشده بودم ،اما الان میفهمم چرا گاهی بچه میشم…
چرا گاهی لوس میشم
چرا گاهی دنبال زنانگی کردنم
چرا به دنبال دختر نوجوان درونم هستم
چون دارم عاشقی و تجربه میکنم.سینما رفتن هیج وقت برای من حذاب نبود.اما کنار تو ،از لحطه اول بلیط گرفتن تا تمام طول مدتی که بهت نکاه میکنم و سرم رو رو شونه هات میزارم ودستامو دور بازو های قوی ورزشکاریت حلقه میکنم لذت میبرم.
دلم با توتجربه های جدید میخواد.
دلم با تو چیز هایی رو میخواد که ۱۰سال دیگه که وارد میانسالی میشیم.حسرت نخوریم
بیا بچه باشیم.
عشق من،گاهی شاید زمانی که تو نیاز به زنانگی من داری،من دختر بچه ای باشم که با شوق به سمتت میاد،لطفا ذوق دختر بچه رو کور نکن.
من سر شار از عشقت هستم
بیا رشدش بدیم
نمیزارم هیج وقت اسیب ببینی ،توام مراقب من باش لطفا،من خیلی نازکم و تنها پناه قلبم تویی.
یک بغل پر از عشق و بوسه برای تو قلب من
به قول معروف اسون به دستت نیاوردم که اسون تز دستت بدم ،پس مرتقب همیشگی رابطمون هستم
همین.
دوستت دارم دلبر قصه های نادیا