ویرگول
ورودثبت نام
?دلنوشته های آوا?
?دلنوشته های آوا?
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

هوس سرک کشیدن به دنیای کودکی ام را دارم …

هوس سرک کشیدن به دنیای کودکی ام را دارم …
هوس سرک کشیدن به دنیای کودکی ام را دارم …

سلام سلام امیدوارم که حال دلتون عالی عالی باشه?

من تو یه شهر دور افتاده اطراف یه استان بزرگ و دوست داشتنی زندگی میکردم یادمه اونروزا وقتی 5 ،6 ساله بودم تموم دلخوشی شبانم این بود که فردا روزه و قرار برم با دوستام خاله بازی کنم وضع و اوضاع مالیمون خیلی خوب نبود میتونم بگم اون زمان خیلی ضعیف بودیم پدر و مادرم کم سن و سال و پدرم با اینکه فرهنگی بود خیلی سختش بود که بخاد خواسته های منو برآورده کنه عروسکامویادمه خودم درست میکردم و وسایل بازیمونم آجریای زمین روبرویی بود که قرار بود یروزی خونه بشه....

یه دختر شیطون بودم اما هیچ موقع پدر مادرمو اذیت نمیکردم باید این وسیله رو برا من بخرید یا نه چیزی که بچه های الان واقعا درکش ندارند ?? پسر خودم الان نهایت صبرش برای خرید یه چیزی مخصوصا اسباب بازی خیلی کمه تو موارد دیگه باز کنار میاد باهامون....خلاصه روزهامون با بازی کردن توی کوچه اون توی یمشت خاک و گل شب می شد رسیدیم به سن پیش دبستانی و مدرسه من یکسال عقب افتاده بودم چون نیمه دومی بودم اونزمان پیش دبستانیا دختر و پسر باهم بودیم واااااای یادمه یکی از دخترای همسایه رو از بس ازش بدم میومد با پسرا دست به یکی کردم که نزارند بیادش پیش دبستانی وقتی یروز اومدش گرفتند زدنش بنده خدارو الان که فکر میکنم بابت این وضوع عذاب وجدان پیدا میکنم ??خلاصه دوران و اتفاقات بچگیه اون زمانا چقدر دوست داشتم بزرگ شم اما خالم میگفت این آرزو رو نکن که هرچی بزرگ تر بشی مشکلات امانتو میبره چقدر میخندیدم و میگفتم بهترین روزایی میشه اما خیلی ام زمان نگذشت که مشکلات من شروع شد تا مدرسه میرفتم همیشه استرس داشتم مبادا نمره هام کم شه و کتک بخورم پدر مادرا نمیدونم چرا اینقدر حساس روی نمره اند درسم خیلی خوب بود اونقدی که توقع همه رفته بود بالا و نمره 19 من مساوی با جیغ و داد ........ خلاصه اونزمان بدترین عذاب برامون همین بود اما الان اگه بخوایم نگاه کنیم چقدر این رفتار و تهدیدای پدر مادرا باعث آسیب دیدن ما شده من تموم اتفاقاتی که برام افتاد رو ریشه توی کودکی و نوع رفتار و برخورد خانوادم می بینم یادم رفت بگم من فرزند اول بودم و نمیدونم چرا همیشه از ماها توقع دارند بزرگ باشیم شماهام همینطور بودید؟؟

کوچیک که هستی میگند پس کی میخای بزرگ بشی

دنیای کودکی ام پر از سختی

سخته که بچه باشی اما باید بزرگ باشی ،دلت میخاد خودت باشی اما از همون اول برات تعیین میکنند که باید اینطور رفتار کنی باید اینو بگی اونو نگی

شما چقدر تونستید تو بچگیتون واقعا بچگی کنید؟ خوشحال میشم از خاطراتتون بگید و اینکه نظر بدید بیشتر درمورد چی صحبت کنیم ?❤️



خاطرات غمگین
یک دختر 26 ساله که دوبار تجربه زندگی ناموفق داشته و در حال حاضر تنها عشق زندگیم پسر کوچولومه کلی سختی داشتم و داریم اما با امیدواری روی خودم و زندگیم در تلاشم?بامن هم مسیرشو
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید