اروتیک(Erotic) بودن یک فیلم، پیش و بیش از آنکه به موضوع فیلم و آنچه در مقابل دوربین به نمایش در میآید وابسته باشد، به چگونه نشان دادن "آن" وابسته است. به تعبیر دیگر، اروتیک بودن یک فیلم نه به آنچه نشان داده میشود، که به اینکه "چطور" نشان داده میشود وابسته است. ابژهٔ درون تصویر نیست که تصویر را اروتیک یا غیراروتیک میکند، بلکه چگونه به تصویر کشیدن آن ابژه است که آن را اروتیک یا غیراروتیک میکند. ممکن است در اثری (فیلم، عکس، نقاشی)، ابژهٔ درون تصویر، یک ابژهٔ جنسی و برهنه باشد، اما خالق (کارگردان، عکاس، نقاش) آن را طوری به تصویر بکشد که اروتیک نباشد، و بالعکس؛ ممکن است اثری فاقد ابژهٔ جنسی باشد اما خالق آن را طوری به تصویر بکشد که اثر، اثری اروتیک جلوه کند.
واژهٔ اروتیک مشتق شده از «اِروس» (Eros/ Ἔρως) است؛ از اساطیر یونانی که به خدای عشق مشهور بود، فرزند «آرِس»، خدای جنگ، و «آفرودیته»، الههٔ عشق و شهوت. اِروس را در فلسفهٔ یونانی مفهومی گرفتهاند معادل عشقِ پُرشور و شهوانی. پس اروتیکِ مشتق شده از اِروس، نه دال بر برهنگی و عمل جنسی، که دال بر چیزی است که شهوتانگیز است و در اثر هنری، اثری است که قوای شهوانی بیننده را تحریک میکند؛ و این چیزی جدا و پیشینی از چیستی آن ابژه است، که ابژه میتواند در ظاهر پوشیده و غیرجنسی باشد، اما در باطن به گونهای بر مخاطب عرضه شود که قوای شهوانیاش را تحریک کند.
بنابراین، فیلمی اروتیک است که فیلمساز، ابژهٔ به تصویر در آمده را به گونهای به پیش چشم مخاطب به تصویر بکشد که قوای شهوانیاش را تحریک کند. این ابژه میتواند ذاتاً هم خود اروتیک و شهوانی باشد (مانند برهنگی و عمل جنسی) - مشروط بر آنکه میزانسن و دکوپاژ اینگونه القا کند - و میتواند چیزی معمولی و در نگاه اول خارج از دایرهٔ شهوت باشد. آنچه که فیلم یا سکانسی از فیلمی را اروتیک میکند، نه صرفاً میزانسن و آکسسوارها و ابژهها، که چگونگی به تصویر کشیدن آنهاست.
از این جهت میتوان این مقایسه را میان دو فیلم پُر سر و صدای ۲۰۲۴، «The Substance» و «Anora» پیش آورد؛ برخلاف انتظار، فیلم اول اروتیکتر از فیلم دوم است، حال آنکه فیلم اول فاقد برخی سکانسهای فیلم دوم است و در ظاهر نیز، علیه «ابژهٔ جنسی بودن زن» ساخته شده. یا برای مثالی روشنتر، «The Batman» مت ریوز، با آنکه اثری ابرقهرمانی است و مطابق استانداردهای آن ژانر، اساساً هنجارگونهتر و عمومیتر ساخته میشود، از «Anora» شان بیکر به مراتب اثری اروتیکتر است، در حالی که به کلی فاقد سکانسهای جنسی است. این تفاوت در چگونه به تصویر کشیدن ابژههاست. با آنکه «سِلِنا/کَتوُومَن»(زن گربهای) لباسی کاملاً پوشیده بر تن دارد، اما مت ریوز آن را به صورت ابژهای جنسی و اروتیک به تصویر میکشد، بر خلاف شان بیکر که قصهاش دربارهٔ کارگری جنسی است و با این حال، او را نه به صورت ابژهای جنسی، که به صورت انسانی همچون دیگر انسانها به تصویر میکشد. تفاوت میان دو فیلم، نه در موضوع و سوژهها و ابژهها، که در چگونگی به تصویر کشیدن آنهاست. و اینچنین است که «تصویر»، پرده از نیت باطنی فیلمساز بر میدارد.
در سینمای پس از انقلاب، با توجه به هنجارهای مورد تأکید نظام و جامعه، به ظاهر سینما اصلاح شده و از هر گونه ابژهٔ جنسی و اروتیک تخلیه و پاک میشود. حجاب اسلامی مورد تأکید نظام به ظاهر رعایت شده و هیچگونه برهنگی و عمل جنسی و اروتیکی بر روی پرده نمیرود. با این حال، از میانهٔ دههٔ نود، سینمای ایران به معنای دقیق کلمه - و آنطور که ذکرش رفت - درگیر امر اروتیک شد. مسئله چیزی بیش از شوخیهای جنسی است که معمولاً در کمدیها حضور پُررنگی دارد. در این سالها زن، نه به عنوان یک انسان و فراتر از جنسیتش - که مورد تأکید نظام بوده - که به وضوح به عنوان ابژهای جنسی، به تصویر کشیده میشود، حتی با وجود رعایت کامل و یا ناقص حجاب.
شاید یکی از اروتیکترین تجربهها در این چند سال، فیلم سینمایی «شهرک» به کارگردانی علی حضرتی بوده. حال آنکه فیلم با مجوز رسمی ساخته شده و به ظاهر هیچگونه نکته و تصویری که نیاز به حذف داشته باشد، ندارد. با این حال فیلمساز علاوه بر زن درون فیلم (با بازی مهتاب ثروتی)، حتی سیگار و سیگار کشیدن را نیز به گونهای اروتیک به تصویر میکشد. علاوه بر این اثر، عمدهٔ فیلمها و سریالهای ساخته شده - چه در صداوسیما و چه در شبکهٔ نمایش خانگی - از این نگاه بیمار فیلمساز به زن رنج میبردند. شمایل به تصویر در آمده از زنان در این آثار، گواه این ادعاست. این، چیزی به غیر از آثاری است که اساساً موضوعشان زن به مثابه ابژهٔ جنسی بوده، از جمله سریال جیران.
شمایل اروتیک و ابژهٔ جنسی کردن زن در سینمای ایران به آن میزان گسترده شده و به عنوان موتیف لازم برای «جذاب شدن اثر» به کار رفته که حتی رد و نشانیاش در فیلمهای جبههٔ انقلاب نیز دیده میشود. از جمله آثاری که «خیرالله تقیانیپور» در چند سال گذشته ساخته، یعنی سریال «نجلا» و فیلم سینمایی «قلب رقه».
در «قلب رقه» ما با شخصیت زنی مواجهیم که بناست به لحاظ ظاهری، شمایل ذهنی جامعهٔ ایرانی از زنان لبنانی و سوری را رسمیت ببخشد و احتمالاً هم مخاطب را راضی کند که چرا مجاهد ایرانی با او ازدواج کرده و حالا هم برای نجاتش میخواهد تمام مأموریت را زیر سؤال ببرد! باز اینجا نکته صرفاً در انتخاب بازیگر و چگونه آرایش کردن او نیست. چنانکه گفته شد، مسئله دقیقاً به ذهنیات فیلمساز و چگونه به تصویر کشیدن آن زن باز میگردد. تنها برای یک نمونه، کلوزآپهای افراطی فیلمساز از زنی که به ظاهر کاملاً پوشیده است و حجابِ کامل عربی دارد، گواه این است که کارکتر زن تنها برای آنکه ابژهای جنسی باشد و - از به کار بردن این عبارات عذر میخواهم - جذابیت بصری فیلم را بالا ببرد، در فیلم حضور دارد.
اعتراف به این نکته سخت و تکاندهنده است که «قلب رقه» با موضوع سوریه و داعش و مدافعان حرم، از «Anora» که قصهٔ یک فاحشه را در قلب آمریکای سکسزده روایت میکند؛ به مراتب اروتیکتر و شهوانیتر است...