ویرگول
ورودثبت نام
_موجود زنده_
_موجود زنده_
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

چقدر به چشم های خود اعتماد داری

من چشمانم را نساختم. نمیدانم که ساخته ولی هرکس ساخته مطمعن نیستم درست می بینند شاید من اشتباه میبینم وقتی مورچه را له می کنم شاید او مرا له کرد شاید الان کپک ها فکر میکنن پیشرفته ترین تمدن دنیا رو دارن شاید زندگیه همه یهه ما یه انیمیشن 3 دقیقه ایی خنده دار بیشتر نباشه . از کجا مطمعنی ما یه توهم نیستیم.

از کجا معلوم ما ربات های کارگری بیش برای عنکبوت ها نیستیم چرا فکر میکنیم هر چیز میبینیم درست است.

قبلا به تنها چیزی که اعتماد میکردم عقلم بود الان نه به عقلم اعتماد دارم نه به چشمم.

می خواهم یک خر نر باشم خری که تنها چیزی که میبیند یک قدم جلوی پایش است و تنها چیزی که میداند این است که یک خر بیش نیست ، انتظار ندارد چیزی بیشتر از علوفه بخورد انتظار ندارد به او مثل اسب احترام کنند او واقعیت را می بیند چون هیچ دیدگاه پیش فرضی در مورد هیچ چیز ندارد میخواهم یک روز خر باشم و واقعیت را ببینم.



عقل لعنتی

چیزی که باعث شد الان عروس هلندی تو قفس باشه . ده ها گونه منقرض بشن و صد ها گونه در خطر انقراض قرار بگیرن عقل هیچ وقت راضی نخواهد بود انسان به هر جایگاهی هم برسد عقل به بالا تراز آن نگاه می کند خب یک میمون بیشتر از این انتظار ندارد رهبر قبیله اش باشد ولی انسان به هر کجا رسید گفت کم است.

عقل نفرینی برای انسان است. عقل دیوانه وار می خواهد تجربه کند وعقل یک غریزه هوشمندانه است.



چه بنویسم ویرگول را خوش ]ید.
چه بنویسم ویرگول را خوش ]ید.





اعتمادعقلانسان عقلانتظارهذیان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید