شما هم آره!
هر انسانی دیسیپلین دارد، بله تعجب نکنید حتی شما!
البته نه خود شما، در واقع سلولهایی که شما را تشکیل دادهاند. آنها تمامی اعمال خود را با نظم و در وقت مشخص خود انجام میدهند، بدون آوردن هیچ عذر و بهانهای. در ارتباط با این قضیه یک واحد درسی نیز با نام «بیوشیمی دیسیپلین» در برخی رشتهها تدریس میشود.
احتمالا تا الان شنیدهاید که برای رسیدن به موفقیت و بدست آوردن اهداف باید این ویژگی را کسب کنید؛ بله درست شنیدهاید دیسیپلین یک ویژگی اکتسابی است و کسی از بدو تولد این ویژگی ارزشمند را ندارد.
تعريف لغوي و چیستی
خیلی ساده بخواهم بگویم همان نظم و انضباط یا همچنین دارای انضباط کردن است.
یکم دقیقتر اگر بشویم، بیشتر در معنای دیگرش یعنی: «خودمهاری و خودلگامی» استفاده میشود.
این معنا واضحتر و رایجتر نسبت به اولی است. منظور این است روی رفتار و اعمالمان کنترل داشته باشیم.
در ظاهر ساده بنظر میرسد اما خب واقعیت چیز دیگری است! بگذارید مثال بزنم: چه کسی حاضر است هر روز
صبح تمرينات یوگا انجام دهد؟ اصلا کسی میخواهد صبح بیدار شود؟! نظرتان راجع به دوش آب سرد چیست؟
بنظر میآید همان بالشتتان را پشتورو کنید و بخوابید سادهتر و لذتبخشتر است. خب باید بپذیریم انسان موجودی تنبل و خواب صبح نیز دلچسبتر از آن است که بشود از آن گذشت.
با این حال عدهای این کارها را میکنند و سوال این است چرا و چگونه؟
چرا و به چه قیمتی؟
چرا باید به خود سخت بگیریم؟ چه مزیتی در دل آن نفهته است؟
انسان موجودی است که همواره در حال انتخاب هدف است، برای رسیدن به موفقیت در آن به دیسیپلین نیاز دارد.
داشتن دیسیپلین مهارتی ارزشمند است که کمک میکند در شرایط سخت و زمانهایی که حالتان سر جایش نیست نیز دست از تلاش برای رسیدن به خواستههایتان برندارید و کارهایی که باید انجام دهید و از قبل برای آن برنامه ریزی کرده اید را از سر باز نکنید.
“DISCIPLINE IS DOING WHAT YOU KNOW NEEDS TO BE DONE
EVEN IF YOU DON’T WANT TO DO IT.”
دیسیپلین، نقطه مقابل بهانهجویی و اعلام ناتوانی است. بله احتمالا شما نیز این کارها را برای کم کاری و انجام ندادن کار درست استفاده کردهاید ولی این یعنی احترام نذاشتن به شخص خودتان و بیشتر فریب دادن خودتان است.
“SELF-RESPECT IS THE FRUIT OF DISCIPLINE.”
رویاهای شما عناصری هستند که وادارتان میکنند کاری را آغاز کنید ولی پس از مدت کوتاهی وقتی نتیجهای نمیبینید، سریعا دلسرد میشوید و دست از ادامه دادن میکشید. دیسیپلین عنصری است که کمک میکند راهی که با رویاپردازی شروع کردهاید را ادامه دهید.
شاید فکر کنید که دیسیپلین باعث شود شما رنج و سختی متحمل شوید؛ بله همینگونه نیز است منتها در مسیری که دوست دارید و به سمت خواسته هایتان قدم برمیدارید. اگر این سختی را نپذیرید میتوانید منتظر رنج ناشی از حسرت و پشیمانی باشید.
“SUFFERS THE PAIN OF DISCIPLINE OR SUFFER THE PAIN OF REGRET.”
چگونه دیسیپلین داشته باشیم؟
قدم اول: خودشناسی؛ شناخت ضعفها و تواناییها
همهی ما ضعفها و کاستیهایی داریم مثل تمایل داشتن به الکل، تنباکو، فستفود، چرخیدن در فضای مجازی، بازیهای ویدویی و … . اینها تاثیرات مشابهی روی ما دارند. (عموما باعث ترشح دوپامین و دستدادن حس خوب زودگذر میشود.)
همینطور توانایی و ویژگیهای مثبتی داریم؛ کنترل خشم هنگام بحث و جدل، گرفتن تصمیمهای آنی در شرایط پر تنش، کنترل استرس و اضطراب و … مثالهایی از آن است.
خودشناسی ابزاری قدرتمند برای گسترش منطقه آسودگی (comfort zone) شماست، منتها نیازمند تمرکز دائمی و آگاهی از کاستیهایتان است. بعضی به جای پذیرفتن این ضعفها و تلاش برای بهبودی و پیشرفت در زمینه مورد نیاز با تغییر دادن طرز تفکر خود به نوعی از آن فرار میکنند و به سمت قدرتهایشان پناه میبرند، راه بدی نیست منتها دردی را دوا نخواهد کرد و تا زمانی که با آنها روبهرو نشوید تغییری ایجاد نخواهد شد.
قدم دوم: از بین بردن عوامل وسوسه کننده
شاید احمقانه بنظر میرسد اما همانطور که میگویند: «از دل برود آنکه از دیده برفت» ولی یک توصیه بینظیر در این عبارت است؛ شما به سادگی میتوانید با از دسترس و دید خارج کردن چیزهایی که شما را تحریک و وسوسه میکنند دیسیپلین شخصی خودتون رو تقویت کنید.
برای مثال اگر میخواهید سالمتر غذا بخورید غذاها و خوراکیهای مضر (هر چند خوشمزه!) خود را دور بریزید یا میخواهید سر کار مفید و پر بازدهتر باشید اعلان های فضای مجازی را ببندید.
هر چه راههای فریب و وسوسه کمتر باشد راحتتر تمرکز میکنید و سریعتر به اهدافتان میرسید.
قدم سوم: اهداف واضح و برنامه قابل اجرا
برای پیشرفت شما دقیقا باید بدانید چه میخواهید، در چه راستایی تلاش میکنید و مهمتر اینکه موفقیت چه تعریفی برای شما دارد. اگر ندانید به کجا میروید به زودی خسته میشوید و نتیجهای حاصل نخواهد شد.
برنامه رسیدن به اهداف باید دقیق و شفاف باشد؛ پس عجله نکنید و حسابی راجع به آن فکر کنید، معمولا کسانی برنامه خود را کامل اجرا میکنند که از نظر احساسی به آن متصل و متعهد هستند.
برای خود یک خط پایان (زمانی که نتایج تلاش هایتان ارزیابی شود) مشخص کنید تا وقت را هدر ندهید و برنامهتان را سرسری نگیرید.
برای آشنایی بیشتر با مفهوم خط پایان (dead line) پیشنهاد میکنم این سخنرانی کنفرانس تد رو ببینید.
قدم چهارم: تمرین روزانه تلاش مستمر
مانند هر مهارت دیگری یافتن دیسیپلین شخصی نیز نیازمند تمرین و تکرار است. باید تبدیل به امری عادی شود. اما تلاش و تمرکز مورد نیاز دیسیپلین میتواند عاجز کننده باشد. هر چه زمان بگذرد کار شما برای نگه داشتن ارادهتان دشوارتر میشود. مشخصا هر چه تصمیم و اهدافتان بزرگتر باشد و عوامل فریب دهنده بیشتر باشد، کنترل کردن خود چالش برانگیز تر خواهد بود.
پس سعی کنید با تمرین روزانه دیسیپلین را در خود تقویت کنید؛ این کار قطعا به برنامه ریزی نیاز دارد که در قدم سوم راجع به آن صحبت کردیم. با تمرین هر کسی میتواند محدوده ضعفهای خود را کوچک و منطقه آسودگیاش را گسترش دهد.
قدم پنجم: ایجاد عادت ها و اصول جدید
انجام فعالیتهای جدید معمولا یک حس دلهره آوری در شما ایجاد میکند، مخصوصا اگر روی آن تمرکز کرده باشید. برای دوری از این احساس ناخوشایند، با قدمهای کوچک و آسان شروع کنید و اهداف خود را به هدفهای کوچکتر تقسیم کنید. به جای اینکه بخواهید همه چیز را یکباره تغییر دهید روی انجام دادن مستمر و خبره شدن در زمینههای کوچک و سادهتر تمرکز کنید تا به دیسیپلین در آن برسید.
مثلی وجود دارد در این باره: «حتی اگر میخواهید یک فیل را بخورید، هر بار یک گاز از آن بزنید!»
اگر میخواهید بدن رو فرمتری داشته باشید ولی کلا ورزش نمیکنید با روزی ده دقیقه پیاده روی شروع کنید یا اگر قصد دارید خواب بهتری داشته باشید هر شب ده دقیقه زودتر به تخت خواب بروید(گوشی لامصب را با خود نبرید).
قدم ششم: درکتان را از اراده تغییر دهید
اگر باور دارید اراده شما محدود است، احتمالا هیچوقت جلوتر از آن پیش نخواهید رفت!
تحقیقات نشان داده اراده انسان قابل تهی شدن است؛ ولی چگونه میتوان جلوی این احساس را گرفت؟
وقتی اراده بی حد و مرز را در ذهنمان بپذیریم، به رشد ادامه میدهیم، بیشتر کسب میکنیم و افکارمان را توسعه میبخشیم.
دیسیپلین نشئت گرفته از گذر از حد و مرز ارادهتان است فقط باید آن را باور داشته باشید.
وقتی شما قابل انجام بودن کاری را در ذهنتان قبول کنید با قدرت مضاعفی آن را به واقعیت تبدیل میکنید.
قدم هفتم: برنامه پشتیبان(نه جانشین!) داشته باشید
چرا جانشین نه؟ برنامه جانشین ناخودآگاه باعث میشود با شکست خوردن برنامه اصلی مشکل نداشته باشید و این اصلا خوب نیست. اما برنامه پشتیبان چیست؟ شما باید همهی حالتهایی که ممکن است با آنها روبهرو شوید را پیشبینی کنید و یک برنامه پشتیبان برای زمان مواجه شدن با آنها داشته باشید تا شرایط پیش آمده شما را متوقف نکند.
هر کاری هنگام آغاز و در مراحل ابتدایی انرژی بیشتری میبرد پس برای صرفهجویی در آن بهتر است مانع از توقف حرکت به سمت اهداف شویم و همچنین با داشتن برنامه پشتیبان از گرفتن تصمیمهای ناگهانی و احساسی جلوگیری کنیم.
قدم هشتم: راهنما و مربی قابل اطمینان پیدا کنید
پیشرفت نیازمند این است کسی بازتاب مفید، هرچند دردناک، به شما ارائه دهد. اگر به شما فقط انگیزه داده شود و زیر بغلتان هندوانه بدهند به جایی نخواهید رسید.
راهنما میتواند یک دوست، اعضای خوانواده، همسایه و هر کسی باشد که در مسیری که شما میروید تجربه داشته و توانسته موفقیتی کسب کند و ترجیحا دلسوز شما باشد.
سری به یوتیوب بزنید آنجا افراد و کانال هایی را خواهید یافت که کمکتان میکنند.
قدم نهم: خودتان را ببخشید و رو به جلو حرکت کنید
خوشتان بیآید یا نه با بهترین عملکرد نیز ممکن است شکست بخورید؛ این اتفاق میافتد و نمیشود جلوی آن را گرفت آنچه مهم است این است که ادامه دهید و این کلید رسیدن به موفقیت است.
از اینکه شکست خوردید احساس گناه نکنید و عصبی نشوید چون این احساسات مانع از تلاش دوباره شما خواهد شد. از اشتباهاتتان درس بگیرید و خود را ببخشید، سپس سرتان را بالا بگیرید و برگردید به کاری که شروع کردید.
موفق باشید!
تفکر اشتباه
خب پس با دیسیپلین زندگی سختی را شروع میکنیم و دیگر اوقات فراغت و تفریح تعطیل است.
این یک تفکر اشتباه راجع به دیسیپلین است که باعث شده افراد به چشم خوبی آن را نبینند. دقت کنید که کاملا برعکس است و این دیسیپلین است که به شما آزادی بیشتری میدهد چرا که در وقت و انرژی شما صرفه جویی میکند و کارهایتان را زودتر به پایان میرسانید، در نتیجه وقت آزاد بیشتری برای انجام فعالیت های مورد علاقه خود دارید.
یک مقایسه کوچک
پیشرفت مانند مسیری است که شما آن را با ماشینی طی میکنید؛
دو ماشین پیش روی شماست، یکی با ظاهری زیبا و مدرن و اما دیگری با ظاهری قدیمیتر و خشنتر. خب کدام یک را انتخاب میکنید؟ ای کاش قبل حرکت داخل باک را چک کنید و مقدار سوخت را نیز در نظر بگیرید. متاسفانه ماشین خوش بر و رو سوخت زیادی در باک ندارد و برعکس باک ماشین دیگر کاملا پر است. این است فرق بین انگیزه و دیسیپلین!
«بهترین ورژن شما با انگیزهترین آن نیست، بلکه با دیسیپلینترین آن است»
در آخر
اگر تا اینجا نوشتههایم را خواندهاید در ابتدا از شما ممنونم و احتمالا پایان این بحث، آغازی بر تغییرات زندگی و شخصیت شما خواهد بود. همه چیز به خودتان بستگی دارد. فراموش نکنید همهی تغییرات از ذهن شما شروع میشود پس اول آن را تغییر دهید.
«هر چه در خیال بگنجد واقع است»