یه دوستی دارم که واقعا روشنفکره...نه ازون روشنفکرهای دوزاری که پیشرفت رودر فحاشی و عریانی و بی بندوباری می بینن!نه!از دوره دانشگاه باهاش همکلاسی بودم وجدای از اخلاق خوبش،همیشه اهل مطالعه و تفکر بوده...این دوست قصهی ما دو سالی بود که دنبال ازدواج بود ولی به دلایلی مورد مناسبش رو پیدانمی کرد!یعنی خودمم دلم براش میسوخت که چرا این قفل ازدواجش باز نمیشه خخخ
تا این که خبر داد یک ماهی هستش که نامزد کرده...ازش خواستم که تجربیاتش رو در اختیارم بذاره چون مطمعنم که حرفاش مثل همیشه به کارم میومد...دلم نیومد تک خوری کنم وحرف هاش رو با شما قسمت نکنم...بزن بریم...
اولین نکته ای که بهم گفت این بود که برای ازدواج،باید یه انگیزه خیلی قوی داشته باشی.
«ببین تا چرایی های محکمی واسه ازدواج نداشتی ازدواج نکن.
چون به شدت بعد از اینکه نامزد میکنی دچار شک و تردید میشی، اگر چرایی محکم داشته باشی این تردید ها کاری از پیش نمیبرن.
ولی اگه چرایی زیاد مهمی نداشته باشی کم میاری و دلخورده میشی.»
نکته دومی که بهم گفت درباره زیبایی همسر بود و فایده توی دل برو بودن همسر رو با یه مثال جذاب برام تفهیم کرد.
«بحث زیبایی همسر تو ازدواج کاربردش مثل اینه که
مثلا تو یه تصادف کردی یا یه بیماری سخت گرفتی، و نیاز به پول داری و وقتی یادت میفته عه آره طلا ذخیره دارم عه فلان حسابم شارژِ ، انقدر سکه دارم پس مشکلی پیش نمیاد و اون فشار ها کم میشه.
وقتی یه زن زیبا هم داشته باشی تو مشکلات زندگی تو تحریکات زندگی دلت گرمه که همچین شخصی رو داری، دلت نمیلرزه، انگار یه سرمایه داری.دیگه دنبال هول بازی هم نمیری.»
نکته سومی که بهم گفت درباره اینه که قبل تاهل چکار کنیم که بیشتر از ازدواج لذت ببریم!
«و اینو بگم چشم چرونی و خودارضایی جنسی و عاطفی از میزان شوق آدم کم میکنه.
تمام انبار مهمات نیاز جنسی و عاطفی رو باید ذخیره کنی و نذاری هیچ جا نشتی داشته باشه و همش رو خرج زنت کنی.
که اگر این دوتا شدن اولویت هایی چرایی ازدواجت، دچار شُک نشی.»
نکته چهارم و آخرین نکته مثل پتکی بود که به سرم محکم ضربه زد!
ولی از قدیم گفتن حقیقت تلخه واین حقیقت تلخ رو هم با شما به اشتراک میذارم.
«نکته بعدی اینه که ازدواج زیاد اتفاق مهمی نیست که خییییلی هیجان زده باشی ولی برای اینکه به این حرف بررسی باید ازدواج کنی، چون هیییچ تحلیل و حرفی نمیتونه از میزان جذابیت ازدواج کم کنه.»