۱–اگه فرد کتابخونی هستی حتما سعی کن که همیشه اسم پنج شیش کتاب آخری که خوندی یادت بمونه.هفته پیش استاد درس جامعه شناسی ادبیاتمون بهمون گفت برای این که حرف هامو بهتر بفهمین باید رمان زیاد بخونین تا پیش زمینه داشته باشین.بعد گفتم استاد من رمان زیاد خوندم ولی خب بیشترشون زرده.بعد گفت خب همون زرد هاشو بگو.منم گفتم حضور ذهن ندارم خخخخخ
قطعا چنین تجربه هایی برای یه کتابخون پیش میاد.ممکنه در قطار یا ایستگاه اتوبوس و هرجایی با یه فردی
مثل خودت رو به رو شی ولی چون اسم کتاب هارو حفظ نکردی نتونی تعامل خوبی داشته باشی و حسرت بخوری که چرا نمیتونی گفتگو رو ادامه بدی!
۲–چندماه پیش یکی از کاربرای ویرگول نوشته بود که بعد از مدت ها بیکاری یه شغلی رو پیدا کردم که درآمد تقریبا خوبی هم داشت ولی بیشتر از یه ماه نتونستم در اون شرکت کار کنم چون همکارهام مدام زیرآبمو میزدن و بهم حسودی میکردن.باخودم گفتم که عجب آدم احمقی و فرصت خوب خودشو از دست داد و باید نسبت به بقیه بی اعتنا میشد و...
این قضاوت رو دربارش داشتم تا این که یه پادکستی رو گوش دادم که داخلش میگفت کیفیت ارتباطی که انسان با همکارش داره به اندازه ارتباط با همسر و پدر و مادر و صمیمی ترین دوست مهمه!
یعنی یکی از مهم ترین عواملی که ممکنه موجب تضعیف سلامت روان بشه رابطه بد با همکارهاست!
برای همینه که محیط کاری خیلی خیلی مهمه و نمیشه بهش بی توجه بود.
۳–من همیشه به دانش آموزهام میگم اگه درسم نمیخونین برید دنبال یادگیری یک مهارت یا شغل آزاد.
یکی از دوست هام بهم گفت که این حرف اشتباهه چون همون شغل آزاد و کسب پول از مهارت هم نیاز به سرمایه داره!
حقیقت اینه که برای فرزندان خانواده هایی که از قشر متوسط رو به پایین هستن چاره ای جز درس خوندن نیست!
۴_ویرگول شده مثل یک مریضی که فقط با دستگاه نگهش داشتن و به زودی خلاص میشه!
نشونه های مرگش هم کم شدن کاربرها و میزان نوشته هاشون و بازدید پست هاست.
اکثر کاربرها هم از قالب جدید ناراضی هستن ولی خب نظرات کاربرها اهمیت خاصی نداره.
به نظرم ویرگول به زودی دچار مرگ میشه.نه به اون معنی که دیگه سایتش بالا نیاره.بلکه به این صورت که خیلی خلوت میشه و جز پست های تبلیغاتی چیزی داخلش نمی مونه.
۵–خیلی وقتا خدا نجاتت میده ولی تو اسمشو شکست عشقی میذاری!