شاهین تحریمی
شاهین تحریمی
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

ثمین

درد را به چوبه‌ای تار تنیده‌ام و از آرشه آرشه‌ها گردن آویخته‌ام به شکستن.

صدایش را می‌شنوی که چه رقصان زیر پای زخم،لگد می‌شود تن!

نامش را ثمین گذاشته‌ام.

این میراث من است؛

تن لختِ آینه

پای کوبیِ معشوق و کشیدن ناخن‌هایش در عرض سینه‌ی پُری که دگمه‌هایش به زمین بوسه زدند.

آری این میراث من است؛

نوشته‌هایی که چشم دارند

و چشم‌هایی که اشک را

اشک‌هایی که ابر را

ابر‌هایی که سینه را

و سینه‌هایی که پارگی را،

نقاش‌اند.

من آسمانم و سقفم زمین است؛

مرا با کوله باری از خاک بر دوشِ باران بِکش

من انعکاس دارِ ثمینم.

ثمیندارچوبهانعکاستار
می‌نویسم تا فراموش نکنم خویش را درون...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید