یک سال بیشتر است که این حوالی گذرم نیفتاده...
دور بودم و یادم رفته بود که اینجا خانهی امیدی دارم که چراغش روشن به نگاه پرمهر شماست.
دلتنگی ناگزیرم کرد تا به گوشهگوشهی دلم سری بزنم و آبوجارو کنم دردهای کوچک و بزرگم را و بازکنم پنجرهی نگاهم را به روی تکتک نوشتههایم تا شاید آرام بگیرد، لنج طوفانزدهی دلم.
شکر خدا در مسیر سبککردن بار سنگین فایلهای گوشیام به اشارهی دخترم ویرگول را دیدم و به یاد شما دقایقی در زمین تکتکتان به یاد آن روزها که همسایه بودیم، قدم زدم.
نوشتههایتان را خواندم و کیف کردم از قلم و پیشرفت چشمگیری که کردید.
حالا اینجایم تا دوباره هممسیر شوم با شما و بنویسم و یاد بگیرم از تکتکتان که اگر فرصت کنید و سری هم به کلبه خرابهام در تلگرام بزنید، هست چای و شیرینی که شرمندهتان نشوم.
✍زهرا حاجیزاده
📍آیدی تلگرام: @z_h_write