زهرا حاجیزاده·۶ ماه پیشمهاجرتمن نمیتونم. خودمو میشناسم. آدم این کار نیستم.اینکه همه چیزو بذارم و برم. عزیزان. دوستان و از همه مهمتر خاطرات ریز و درشتی که طی این ساله…
زهرا حاجیزاده·۱۰ ماه پیشحماسهای بزرگخسته نباشیم خدا قوترای دادیمبدون شناسنامهبا کارت ملی و دفترچه بیمهگواهینامه و حتی پاسپورت و گذرنامه چیزی هم نشد. آب از آب هم تکان نخورد...…
زهرا حاجیزاده·۱ سال پیشکرمان خونیننمیدانم عصبانیام یا ناراحت؟گریه کنم یا خشمگین باشم و فریادم را چون گلولهای آتشین آوار کنم روی اسرائیل که جنگ غزه را تا منطقه پیش کشیده ا…
زهرا حاجیزاده·۱ سال پیشبعد یکسال...یک سال بیشتر است که این حوالی گذرم نیفتاده...دور بودم و یادم رفته بود که اینجا خانهی امیدی دارم که چراغش روشن به نگاه پرمهر شماست.دلتنگی…
زهرا حاجیزاده·۲ سال پیشسرنخهای عاشقانه«سرنخ های عاشقانه» را از طاقچه دریافت کنیدhttps://taaghche.com/book/132772 سرنخهای عاشقانه کتابی است پیرامون مسائل خانوادگی با رویکرد روان…
زهرا حاجیزاده·۲ سال پیشمشق شبشب که اهل خانه جمع میشوند و بساط شام و حرفهای خودمانی داغ میشود. وقتی هر کس از کارهایی که انجام داده میگوید، تازه یادم میافتد که باز چ…
زهرا حاجیزاده·۲ سال پیشیک روز منامروز از آن روزهایی بود که اگر پختپر و نظافت منزل و شستوشوی لباسها را از آن فاکتور بگیرم، چیزی جز بیهودگی و بطالت ته آن باقی نمیماند…
زهرا حاجیزاده·۳ سال پیشخانه تکانینزدیک عید که میشود تقریبا تمام روزهایم شبیه هم میشوند و جنس دغدغههایم خاص! تمیز کردن خانه و سرک کشیدن به زوایای داخلی و ناپیدای کابینته…
زهرا حاجیزاده·۳ سال پیشآسمان ابریامروز با خودم فکر میکردم من که مرتب کتاب میخوانم، تقریبا تمام پستهای دوستان را اگر فرصتی دست دهد، با جان و دل و با اشتیاق از نظر میگذرا…
زهرا حاجیزاده·۳ سال پیشعیدیدر منزل ما عید که میشود بچهها اتوماتیک وار انتظار هدیه و کادو دارند. در این روزهای خاص معمولا پدر خانواده چند گزینه روی میز میگذارد و بچ…