حسینی
حسینی
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

دعبل و زلفا

برای من دعبلِ ابتدای داستان، بیش از آنکه شخصیتی حقیقی باشد یک نماد بود. نماد تک‌تک شیعیان در هر دوره و زمانی به‌ویژه دوران حاضر. شیعیانی که همواره پای تشیع‌شان می‌لنگد. هم شیفته اهل بیت و امام زمانشان هستند، هم درگیر دنیای فریبنده صاحبان قدرت. بیشترشان به قول سهراب خرده هوشی دارند و سر سوزن ذوقی، اما اغلب استعدادشان را هدر می‌دهند. اغلب به جای نشر معارف اهل بیت یا درگیر مسائل کم ارزش روزمره می‌شوند یا دچار کمال گرایی افراطی شده، منتظر الهامات خاص می‌مانند.

اما توجه خاص یکی از یاران امام کاظم علیه السلام، دعبل را از تاریکی دنیای عباسیان نجات می‌دهد و به روشنایی رستگاری می‌رساند.

کتاب دعبل و زلفا عاشقانه‌ای پر فراز و نشیب است که در دوران پر خفقان عباسی می‌گذرد. رنج‌ها و مصائبی که این دو دلداده از سر می‌گذرانند آن‌ها را برای شیعه بودن آبدیده می‌کند.

و باز عشق است که ضمیمه داستان می‌شود و داستان را از بُعد تاریخی_مذهبی خارج می‌کند.

عشق می‌آید و دعبل را شفا می‌دهد. عشقی که نردبان آسمان است و دعبل را تا بهشت همراهی می‌کند.

هرچند درمجموع داستان گاهی خسته‌کننده بود، برای من زیباترین قسمت داستان جایی بود که دعبل برای امام رضا شعرهایش را خواند.

اهل بیتامام کاظمکمال گراییفراکتاب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید