بد نیست گاهی وقتها جاروبرقی بهدست برویم سراغ کتابخانهی حافظهمان. قبل از آنکه بپرسید: «جاروبرقی و کتابخانه؟ چه تناسبی دارن این دوتا؟» باید بگویم کتابخانههای ذهنی خیلی با کتابخانههای واقعی تفاوت دارد.
کتابها، دفترها و زونکنهای ذهنی مثل کتابهایی که الان دورتادورم چیدهام، ساکت و مطیع نیستند. یکجا بند نمیشوند و هر لحظه به این سو و آنسو و به هرسویی که دلشان بخواهد سر میکشند. هزارویک دست و نهصدونودونه تا پا دارند. چند جین چشم از سرورویشان آویزان است و چندتایی را هم ذخیرهکردهاند برای روز مبادا. دائما سر آنکه کدامیک اول حرف بزنند، بینشان اختلاف میافتد و آخرسر هم همه باهم حرف میزنند. سروصدای بعضیها مرا به ستوه آورده. سرِ جاروبرقی را سمتشان میگیرم. همهجا ساکت میشود.
چه مظلومانه نگاهم میکنند. با اینکه میدانم مظلومنمایی شگردشان است، باز دوبهشک میشوم. یکی از آنها سینهسپر میکند و با صدایی دورگه شروع میکند به حرفزدن:
«واسه چی راهبهراه اون جاروی لکنته رو میگیری دستت و میای بچهها رو میترسونی؟»
سر جارو را میگیرم سمتش. کیسهی جاروبرقی با صدای مهیبی او را میبلعد. سکوت همچنان جاریست. همین را میخواستم. گوشهوکنار اتاقک مغزیام را از نظر میگذرانم. همهجا پر از دانهی بائوب است. خدا اموات نویسندهی شازدهکوچولو را بیامرزد که مرا با خواص این دانه آشنا کرد:
راستش متوجه شدم که در سیارهای که شازده کوچولو زندگی میکرده هم، مثل سیارههای دیگر، گیاهان خوب و گیاهان بد وجود دارد. بهطور طبیعی، دانههای خوب از گیاهان خوب و دانههای بد از گیاهان بد رشد میکنند؛ اما دانهها نامرئیاند. آنها در قلب تاریک زمین به خواب عمیقی فرو رفتهاند تا اینکه یکی از آنها هوس میکند از خواب بیدار شود. آن وقت کش و وقوسی به خود میدهد و اول با کمرویی شاخک کوچولوی قشنگی را روبهبالا، به سمت خورشید هل میدهد. اگر شاخک تربچه یا گل رز باشد، میشود گذاشت برای خودش هر کجا که دلش میخواهد رشد کند. اما اگر گیاه بدی باشد، باید آن را در اولین فرصت ممکن از بین برد؛ در اولین لحظهای که کسی متوجه رویش آن میشود.
سریع دستبهکار میشوم و بذرهای بائوب را جارو میکشم. بعضیها در حد دانه باقی نماندهاند و نهال شدهاند. غفلتم باعث شده که رشدشان را نبینم. جاروبرقی را رها میکنم و میروم سراغ ریشهکنکردن نهالها. این را هم از شازده کوچولو یاد گرفتهام که میگفت:
این یک تکلیف انضباطی است. صبحبهصبح بعد از نظافت خودت، وقت آن میرسد که با همان دقت و توجه، به نظافت سیارهات بپردازی. هر کس باید خودش را موظف بداند که هر جا نهال بائوباب دید، آن را ریشهکن کند، در نگاه اول بوتههای گل سرخ و بائوباب را، وقتی خیلی کوچکند، به خاطر شباهت بسیار زیادشان، به سختی میتوان از هم تشخیص داد. کار خستهکنندهای است. اما ساده است.