محمود فروزبخش
محمود فروزبخش
خواندن ۸ دقیقه·۱ سال پیش

احساس تعلق به شهر بر دو پايه هويت و آرمان

هویت

هویت اصفهان بر دو پایه است. پایه ای که مختص اصفهان است و پایه ای که همان هویت ایرانی است.

در قسمت اول هویت اصفهان مبتنی بر برخی صفاتی اساسی است که در بلاد دیگر نیز موجود است اما در اصفهانی ها به صورت برجسته تری دیده می شود. سخت گیری، آداب مندی، نوعی از نظم، جنسی از سخت کوشی، خردورزی ابزاری، آینده نگری و حسابگری از جمله خصلت های اصفهانی است. همچنین نقصان هایی در روابط انسانی، نظام ارتباطی چندین لایه و بسته، مقداری خود بزرگ بینی، آبروداری و قابلیت چالش زایی و تضاد طلبی از جمله خصلت های مشکل ساز اصفهانی هاست.

بی شک هر تغییری با این صفات مواجه می شود و در مرتبه بالاتر می توانیم بگوییم بسیاری از تغییرات اساسا زاییده این صفات است. برای رسیدن به تعالی جمعی یا همان شهر زندگی باید از ظرفیت های برخی از این صفات استفاده شود و در وجهی دیگر آسیب شناسی و تعدیل برخی روحیات در دستور کار قرار گیرد.

در قسمت دوم هویت اصفهان باید به همان هویت ایرانی اشاره کرد که مهم ترین رکن آن اسلام است. این هویت در تاریخ 1400 ساله خود تمامی مناسبات در اصفهان را دربرگرفته است و از 500 سال پیش و در زمان صفویان با رسمی شدن مذهب تشیع تا امروز شکل عمیق تری به خود گرفته است.

آن چه امروز ریشه فرهنگ اصفهانی ها را شکل می دهد همین هویت اسلامی است که اگر چه درزمانی مانند دوره پهلوی اول مورد هجوم واقع شد اما هیچ گاه به طور کامل از خاطره جمعی اصفهان محو نمی شود. همان طور که در انقلاب اسلامی نیز شاهد احیای اصیل این هویت بودیم.

این هویت هم در کالبد و آثار ظاهری شهر پدیدار است و اوج آن در میراث فرهنگی اصفهان دیده می شود و هم در شاکله انسانی و اجتماعی مردم شهر را تشکیل داده است که تمامی مناسبات و ارتباطات آشکارا و پنهان سایه انداخته است.

شهر زندگی به دو معنا با هویت تاریخی اصفهان نسبت دارد. نخست حقیقتی اسلامی است که در بطن اصفهان تاریخی وجود دارد و شهر زندگی خواهان درخشش و تجلی آن حقیقت در زندگی امروز است. در اینجا منظور تکرار تاریخ گذشته نیست بلکه کشف و درک آن حقیقت هویتی است که امروز نیز می تواند به صورت پویا نقش آفرین باشد.

در معنای دوم هویت تاریخ همچون عنصری فعال است که در برابر پدیده های جدید منفعل نیست بلکه ورودی هایی که با خود سازگار است را تقویت می کند و آن چه ناسازگار است را دفع می نماید.

عناصری که به صورت پروژه وار به این شهر اضافه می شود چنانچه در راستای حرکت هویتی شهر نباشد، به تن آن زار می زند. با این تعبیر هویت هم خود نگهبان خود است و هم نیرویی باید وجود داشته باشد که در فرآیند توسعه از آن نگهبانی کند. شهر زندگی به عنوان یک ماجرای دنباله دار همواره نیازمند این نگهبانی و پاسداری از هویت است.

آرمان

آرمان در شهر زندگی یک نقطه نیست بلکه یک حرکت و خواهشی مدام است. اگر گفته شود آرمان دقیقا چنین نقطه ای است آن آرمان را در چهارچوب ذهن تاریخی و ناقص خود محدود کرده ایم اما این مطلب همیشه برقرار است که ما پیوسته در تمنایی امری متعالی هستیم.

بهترین بیان برای چنین امری مدنظر قرار دادن اسما و صفات الهی است. به هر میزان که فرد و جمع به حضرت حق بیشتر شبیه باشند، این حرکت راه خود را درست پیموده است. خداوند عادل است، پس شهر اسلامی شهری است که هر چه بیشتر مناسبات عدالت بر آن حکمفرما باشد. خداوند جمیل است و این زیبایی پایانی ندارد و هر چه شهر زیباتر باشد، به حقیقت اسلام نزدیک تر شده است. عالم، قادر، رازق و ده ها صفات دیگر که اصل آن مختص حضرت الله است دقیقا همان نقطه عالی هستند که در شهر زندگی متبلور می شوند.

تذکر: چه بسیار بلادی که در لفظ و ظاهر اسلام نبودند اما توانستند در زمینه برخی از حقایق، توانمندتر ظاهر شوند. در واقع ما نیز هر چه بهتر بتوانیم، شهرمان را خدایی کنیم حقیقت اسلام را بروز داده ایم.

پس وجود آرمان به معنای چشم اندازی که همیشه باید پیش چشم ما باشد و تمامی شئون را جهت و معنا دهد، ضروری است. اما عاقلان می دانند که آرمان نه امری نزدیک بلکه دستیابی به آن دور و دشوار است. هر پدیده ای بر روی وضعیت گذشته و حال خود قرار دارد و نقصان هایی دارد. همواره باید بدانیم که ما به خطر زمانی که در قرار داریم محدودیت هایی داریم و همه کاری نمی توانیم انجام دهیم. شناخت این واقعیت ها و محدودیت ها و نقصان ها همان واقع گرایی است.

البته از طرف دیگر شناخت فرصت ها و قابلیت ها نیز از واقع گرایی است. صرف بیان آرمان ها و طلب آنان، کارسازی نیست بلکه باید با نگاهی واقع گرایانه تمامی نقاط قوت و ضعف را شناخت. این دقیقا همان عقلانیت است. عقلانیت رکن اساسی برقراری شهر زندگی است. عقلانیت قطب نمایی است که همواره به سمت امر متعالی مطلوب است از طرفی عقلانیت دقیقا مشکلات و کاستی ها را به ما نشان می دهد و نگاه ها را معقول می کند و به ما می گوید که باید پیوسته در حرکت بود و به تدریج به سمت قله رفت.

یکی از مهم ترین عوامل در شهر، روحیات عموم مردم است. چنانچه مردم در حدی از عقل باشند و توان حرکت نداشته باشند باید توقع را منطقی کرد. نمی توان هر تغییری را بر مردم تحمیل کرد و انتظار تحول های سریع داشت.

البته کار با مردم با در نظرگرفتن عوامل مادی مانند جبر جغرافیایی یا کمبود منابع مالی دشوارتر نیز می شود. کالبد شهر نیز مطلبی است که دگرگونی آن سال های سال تدبیر و برنامه ریزی می خواهد. گاه یک تغییر نیازمند سال ها زمان است.

نماد شهر اصفهان بر سر در ورودي بازار قيصريه
نماد شهر اصفهان بر سر در ورودي بازار قيصريه


احساس تعلق

احساس تعلق انسان ها به شهر، برآمده از احساس تعلق آنان به دو حقیت است:

1- هویت تاریخی شهر

2- احساس تعلق به آرمان

بیان شد که انسان ها ذاتا تمایل به خدایی شدن دارند و چنانچه مسیر جمعی شهر به سمت الهی شدن باشد، ایشان نیز همراه می شوند و به آن دل می سپارند زیرا آدمیان پیوسته دوست دار علم، زیبایی، حق و کمال هستند. چنانچه از یک سو فطرت بیدار شود و روحیه معرفت دوستی و حقیقت طلبانه مردم بیدارتر شود و از طرفی احساس شود که حرکت جمعی حاکمیت به این سمت است، این احساس تعلق مستحکم می گردد.

در واقع بهترین و والاترین احساس تعلق ها برآمده از «ایمان» به حرکت متعالی دارد. بدیهی است که پیش نیاز برقراری چنین اتصالی وجود چنین جهت گیری الهی در جریان عمومی شهر است. آن چه در بخش های سال های اولیه انقلاب اسلامی در اصفهان بروز کرد، منشا آن مصداق بارز چنین رویکردی بود.

اما در بعد واقع گرایانه باید اعتراف کنیم که احساس تعلق با وجدان هویت نسبت دارد. احساس تعلق مطلبی بالاتر از شناخت هویت است اما احساس تعلق کششی به سمت آن است. هویت تاریخی مطلبی برای فخرفروشی نیست. همچنین هدف یادآوری این هویت تنها برای لذت بردن و یا احساس آرامش درونی نیست. بلکه هدف نوعی احساس سنجاق شدگی با این منبع تمام نشدنی است.

بسیاری از مردم تا حدی نسبت به شهر احساس تعلق دارند اما این احساس قابلیت افزایش دارد تا آن که شخص شهر را از خود بداند و عبارت «شهر من» برای او معنادار شود. برای تحقق این مهم باید «کشف» صورت بگیرد. چنانچه نفس آدمی مطلبی را کشف کند آن را از خویش می داند. به چهار طریق می توان هویت و اصفهان را کشف کرد:

1- کشف عقلایی به معنای فهم «روابط علی و معلولی»

چنانچه شخص روابط علی و معلولی حاکم بر اشیا را دریافت کند، در وجود او جرقه ای صورت می گیرد و سوژه را در نزد خود می یابد.

2- کشف زیبایی از راه آموختن «مشاهده»

مشاهده خود مهارتی است که آموختن آن سبب می شود هویت نزد بیننده به صورت شخصی کشف شود و اصفهان بسیار مستعد این قابلیت است.

3- کشف روابط انسانی از راه در معرض «محبت» و «احترام» اجتماعی قرار گرفتن

انسان ها پس از نیازهای اولیه خود نیازمند محبت و احترام اجتماعی هستند و چنانچه در معرض این دو مهم قرار می گگیرند نسبت به آن فضا جذب شده احساس یگانگی می کنند.

4- کشف خویشتن از راه «مسئولیت یافتن اجتماعی»

هنر حاکمیت مشارکت دادن افراد در راه ارتقا شهر است. به هر میزان که نفس انسان ها در این فرآیند دخیل شود و یا احساس کنند که در ساخت این ماجرا دخیل هستند، بیشتر به حرکت هویتی شهر چسبندگی پیدا می کنند.

تذکر: با توجه به آن چه بیان شد می دانیم که رفاه لزوما احساس تعلق نمی آورد اما چنانچه نیازهای بنیادین افراد تامین نشود، رشته اتصال آنان سست می شود و مشکلات زیادی در مسیر هویت برای آنان و شهر پدید می آید.

بحث دیگر آن که در نزد اهل حکمت، احساس تعلق از امر ایمانی شروع می شود و در ساحات مختلف جزئی متجلی می شود حال آن که در میان مردم این حرکت عکس است به این معنا که مردم ابتدا به خویشتن تعلق دارند سپس به خانواده و بعد از آن متوجه اطرافیان می شوند. دوستان و محله در مرتبه بعدی ایجاد تعلق نقش بازی می کنند و در نهایت این نسبت تعلقی می تواند جهت متعالی و عالی نیز پیدا کند. با این بیان دقت کنیم که عموم مردم جامعه نمی توانند نگاه حکمت آمیز کلی داشته باشند و باید با ادبیات و رویکردی جزئی و تامین نیازهای اطراف آنان به تدریج حس پیوستگی شان به مجموعه را افزایش دهیم.

احساس تعلقشهرهویتآرمان
نویسنده و اصفهان اندیش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید