در شهر زندگی هم فرد اصالت دارد و هم هویت جمعی.
1- فرد انسان
هر انسانی با هر دیدگاه و عقیده ای و در هر مرتبه اجتماعی و جایگاه اقتصادی، به واسطه آن که انسان است، دارای «کرامت ذاتی» است. هر فردی از این حیث که انسان است، محترم است و به واسطه انسانیت حقوقی دارد که در شهر فرهنگی باید تامین شود.
مهم ترین حق انسانی اشخاص «حق حیات» است و پس از آن نیازهای اولیه باید تامین شود. نیازهای فیزیولوژیک و امنیت از جمله نیازهایی است که در صورت تامین نشده آنان، کرامت شخص خدشه دار می شود.
مهم ترین و اصلی ترین حق انسانی یک فرد داشتن «اختیار» است. انسان حق انتخاب دارد و به واسطه همین حق ذاتی است که انتخاب راه حق و کنار گذاشتن راه باطل، امری معنادار و با ارزش است.
تذکر: به این معنا شهر زندگی، ساختاری تحمیل شده بر انسان نیست به طوری که افراد به صورت جبری راه خیر را در پیش بگیرند بلکه در شهر زندگی، افراد با تصمیم خود و اراده شخصی، راه صلاح را انتخاب می کنند و ساختارها و امرحاکمیتی نمی تواند برای ایشان در زمینه داشتن حق اختیار و انتخاب تصمیم گیرنده باشد.
حتی اگر نیروی بیرونی به اجبار فرد را به سمت خوبی برد، این مطابق با تربیت انسانی نیست زیرا برای چنین ساختی وجود اختیار لازم است و در فقدان آن و آن اجبارها شخص به وضعیت قبلی بازمی گردد و این ناپایداری نامطلوب است.
اساس و اعتباری اختیار انسان، قوه «عقل» اوست که به واسطه آن می تواند خوبی را از بدی تشخیص دهد. وضعیت شهر زندگی در هر زمان بر پایه درجه عقل انسان ها در آن زمان است. طبیعی است رشد عقلانیت سبب ارتقای انسانیت و کیفیت زندگی می شود و در ارتفاع کوتاه عقلانیت نمی توان انتظار محقق شدن شهر زندگی را داشت.
دلیل اصلی اصالت فرد در نگاه اسلامی، وجود فطرت خداجو در نهاد تمامی انسان هاست که اگر چه دچار غفلت می شود اما هیچ گاه به صورت کامل نابود نمی شود. همه انسان ها طالب زیبایی، کمال و عدالت هستند و به این معنا جانشین خداوند در زمین هستند زیرا می توانند مظهر کلمه حق و حضرت الله باشند.
با این اوصاف فرد همیشه می تواند مورد هدایت قرار گیرد. هرگز نمی توان از او ناامید شد و در هر مرتبه و هر مقطع می تواند در جهت حقیقت قرار گیرد. پس شهر زندگی آرمانی است که به واسطه دائمی بودن وجود فطرت در افراد پیوسته می توان به آن اشاره کرد و تذکر به آن معنادار است.
با توجه به کرامت ذاتی انسان، قوه عقل، فطرت تمام نشدنی و البته مسئله اختیار، نتیجه می گیریم که می توان به انسان ها «اعتماد» کرد زیرا راه حقیقت در ضمیر آنان نهفته است. این گونه نیست که تنها نخبگان راه صلاح را می دانند بلکه با رجوع به درون مردمان می توان، ذخایر ارزشمند آنان را شناسایی کرد و به کار گرفت. بسیاری از راه حل ها و توانمندی های معرفتی درون آدمیان پنهان است وچه بسا نیازمند آموزش و یا امر بالا به پایین حاکمیتی نداشته باشد و تنها به صحنه آوردن انسان می تواند زمینه ساز بهبود و ارتقا باشد.
2- هویت جمعی
اصفهان همچون یک کاغذ سفید نیست که بتوان هر نقشی بر آن کشید. این شهر به واسطه پیشینه تاریخی خود هویتی دارد که آن را از سایر شهرها جدا می کند. خصلت اساس این شهر داشتن روابط مدنی به هم پیوسته است به نحوی که هر جزئی با اجزای دیگر در ارتباط است و در تاثیر با عناصر و ارکان دیگر معنا می گیرد و تغییر در بخشی در بخش های دیگر تاثیر دارد.
هویت جمعی شهر ناقض اختیار فردی نیست بلکه این روابط صورت و معنای دیگری به هر جزء می دهد. برای مثال هر انگشت برای خود خاصیت و اثری دارد اما پنج انگشت در کنار هم، مشت را تشکیل می دهد که خاصیتی اضافه بر خواص قبلی پنج انگشت جدای از هم دارد.
لذا هویت شهری امری حقیقی و موجود است. اثر هر فرد و تاثیرگذاری و اختیار آن را نفی نمی کند اما هر فرد و هر عمل با قرار گرفتن در این ماجرای هویتی، خاصیتی دیگر می گیرد.
تذکر: هویت شهری به ما می گوید که تاثیر گذاری بر امر شهری، بنا به اختیار مطلق مسئولین شهری نیست یعنی آنان نمی توانند هر تاثیری را که اراده می کنند بر شهر پیاده سازی کنند بلکه شهر مانند موجودی زنده واکنش نشان می دهد و در برابر برخی تغییرات مقاومت می کند. لذا با توجه به هویت پیشین شهر و با نگاهی واقع گرایانه می توان نتیجه گرفت که تغییرات به سمت امر مطلوب در اجتماع شهری باید به تدریج و گام به گام باشد. تدریجی که در هر گام، هویت پیشین تاریخی را لحاظ می کند.
مطلب دوم آن که هنگامی که روح جمعی شهر اراده نمود که به سمت امر متعالی حرکت کند، تمامی شئون دیگر تحت تاثیر آن قرار می گیرند. همچون توری که جمیع ماهیان را صید می کند و با خود جابه جا می کند.
مقصد نهایی برای شهر زندگی وجود ندارد بلکه این جمع همواره مسیری الی الله دارد و نقطه پایانی در این میان قابل تصور نیست. در واقع مسئله اصلی در شهر زندگی همان حرکت دائم است. شهر زندگی پیوسته و بی توقف به سمت مطلوب خود تکاپو دارد. در این مسیر، ملاک ارتقا، شبیه شدن به اسما و صفات الهی است.
هنگامی که عناصر و ارکان حرت به سمت خدایی شدن باشد، بسیاری از مناسبات مردم شهر نیز ناخودآگاه در این تور قرار گرفته و تربیت بی آن که تقلایی در آن باشد، رخ می دهد. این همان معنای دقیق انقلابی بودن است که همه نسبت ها دگرگون شده و همه در عین تکثر به سمتی کلی و واحد حرکت می کنند.