.?.
لالایی های مهتابی همراه با پرواز قاصدک ها زینت شب های کودکی ام شده بود.
دم طلوعِ خورشید، بانوی آسمان، چادر گل دارش را بر سر می نهاد و برای نماز قامت می بست.
نمازش را با رایحهی نرگس ها آغاز میکرد و در هر قنوت برای لحظه به لحظه زندگی ام دعا میکرد.
شب ها ز تاب بیم از تاریکی به آغوش گرم و پر مهرش پناه میبردم و او با آرامش گیسوانم را نوازش میکرد و برای آرامش قلب و روح خسته ام هزاران قل و هوالله میخواند.
و چقدر زیباست! لحظه وصال لب هایم بر دست زحمت کشت چه زیباست.
فرکانس صدایت در خانه، مذاب دلشادی و مایه حیات است.
خنده هایت در موقع درد هایم مرحم زخم های عمیق است!
و بدان تو تنها ترین مایه آرامش قلبم هستی، ای ماه شب های تیره ام: )"
نویسـنده: نغمهاردشیری"dokhtarak"
کپیباذکراسمنویسندهـ!