نمیدونم سریال sex and the city دیدین یا نه ؟
این روزا دارم مییینمش بعد از مدت ها افتادم توی یک سریال سیتکام طور و لذّت میبرم.
دخترای نیویورکی آه خدای من یک ذره هم شباهت هم به زندگی من ندارن.
اما مسائل پیش اومده ی همه دخترا شبیه همه یا حداقل من اینجوری فکر میکنم.
امروز صبح لیوان نسکافه حاضری و با اوتیمیل غیر حاضری برداشتم نشستم پای ویرگول.
توی سریال یکی از دخترها یک سطر در روزنامه مینویسه. که اسم سریال، اسم سطرشه.
نشستم و همیشه به کسایی که از نوشتن پول در میارن غبطه میخورم.
هنر نوشتن، همیشه فکر میکنم بد مینویسم.
یا حداقل واقعا بد مینویسم. مهم نیست برام مهم نوشتنه
روزگاری من با نوشتن زنده موندم
یادم نرفته:}
اونم الهام از فیلم جولی و جولیا بود. پنجاه روز نوشتن که البته بیشتر طول کشید ولی بالاخره تموم شد.
این روزا دارم کلاس میرم. هر موقع تموم شد مدرکش گرفتم صحبت میکنم در موردش، جینکس زده نشم.
از کار اومدم بیرون سه ماهی میشه . دارم مهارت افزایش میدم و فیلد کاری مو عوض کنم.
دوستم ازم میپرسه وضعیت سبزه؟
روزای خوبین سبز سبز نیستن ولی آبین آرومن و رو به آرامشن.
الحمدالله .
اومدم برای تمرینی که استاد بنویسم دیدم دلم نیومد اینجا چیزی منتشر نکنم.