Zozo
Zozo
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

روز چهل و هشتم / فرار از جهل یا واقعیت

حرف های مفت واقعا حرف هاشون گفته

همش راجع شیوه زندگی کس دیگه خوب که چی؟

خسته نشدین؟

درمونده نشدین؟

توی ذهنم اینارو میگم میام بالا میرم حموم و پادسکت میذارم.

همیشه بعد شنیدن این جور چیزها پناه میبرم به دانش و آگاهی در هر قالبی انگار می‌خوام بگم ببین نه تو شبیه شون نمیشی.

اما از همه این ها که بگذریم دارم فرار می‌کنم.

من با این انسان زندگی کردم و چیزی بیشتر از این

این انسان ها بهم عشق و محبت یاد دادند.

دارم از چی فرار می‌کنم؟

از خودم ؟

یک مدت دارم به این فکر میکنم چه قدر سیاه سفید کردن همه چی و در جامعه و جهان امروزی.

مثلا قبول کردن این که عزیزانت حرف مفت و ارزن بسیار میزنن اما دوستشون داری و هم نظر هم عقیده نیستی باهاشون چه اشکالی داره؟

هیچ اشکالی والا هیچ اشکالی

جمعه است‌ پریودم و حوصله ندارم

این وسط تو رودرواسی دوستم نموندم گفتم نمیام ببینمش ولی نه به شیوه درست البته مهمون هم داشتیم.

فرار
نوشتن پختن خوردن گاهی ام خواندن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید