ویرگول
ورودثبت نام
نسترن پیریان
نسترن پیریاننوشتن، اولین راه برای درمان!
نسترن پیریان
نسترن پیریان
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

مربای آلبالو

امید داشتم وقتی لقمه بعدی را می‌جویدم دانه‌ی آلبالو برود زیر دندانم و ترقی صدا بدهد.

اما لقمه بعد را هم خوردم و این اتفاق نیوفتاد، امیدم به لقمه ی بعد بود و باز هم نه، امیدوار بودنم را به لقمه‌های بعد و بعد و بعد دادم و ناکام ماندم و دیگر معده‌ام جایی برای چپاندن مربا نداشت خودم می‌دانم نمی‌خواهد بگویی می‌دانم می‌دانم!

من همانی هستم که بابت دانه‌های آلبالو درون ساندویچ کره مربای مدرسه‌ام ناراحت و نالان بودم و سرت داد و بیداد می‌کردم به یاد دارم که گاهی لقمه مدرسه را پرت می‌کردم و کیفم را محکم بر روی میز ناهارخوری خانه‌ات می‌کوبیدم ، رویم به دیوار.

حالا که کسی برایمان مربای آلبالو نمی‌پزد و کسی برایمان مربای آلبالو لقمه نمی گیرد تا اگر گرسنه‌یمان شد خوراکی‌های به قول خودت سمی را نخوریم حالا که دیگر هیچ‌چیز مانند قبل نیست و مربای آلبالویی در میان نیست، در مربای فامیل ‌های به ظاهر دلسوزمان که امروز برایمان آروده‌اند به دنبال دانه‌های آلبالومی‌گشتم! نمی‌دانم چرا شاید می‌خواهم حس کنم این آلبالوها را تو لمس کرده‌ای و درونشان شکر ریخته‌ای شاید فقط می‌خواهم یکبار دانه آلبالو را لای دندان‌هایم فشار بدهم و دندان شکسته‌ام را برای درس عبرت گوشه‌ی دهانم سال‌ها نگه دارم!

نمی‌دانم...

آلبالودرس عبرتمربامدرسه
۴
۱
نسترن پیریان
نسترن پیریان
نوشتن، اولین راه برای درمان!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید