زمانی رو تصور کن که توی زندگیت بزرگترین تغییرات ممکن رو ایجاد کردی و به دنبال اون تغییرات، تبدیل شدی به تنهاترین آدم دنیا. فقط با اعضاء درجه یک خانواده و 3-4 تا دوست نزدیک در ارتباطی اونم فقط به صورت تکست هایی با فاصله هر پاسخ 7-8 ساعت، چون اینقدر اختلاف ساعت طولانی ای با هر کدومشون داری که ترجیح میدی هماهنگ نشی به جای اون همه زحمت. کنار همه اینا، جایی از شهر زندگی میکنی که برای رسیدن به نزدیک ترین سوپرمارکت باید 40 دقیقه راه بری و طبیعتا ماشین هم نداری. حالا فکر کن دانشجویی، بی کار و بی پول هستی و کلی هم آرزو و امید و هدف و انگیزه داری.
شاید همه اینا برای یک زندگی معمولی خیلی هم خوب و دلپذیر باشه. شاید بگی این یه چیز معمولیه و خیلیا همین شکلی هستن. ولی زندگی من توی این وضعیت بود که با کرونا و قرنطینه روبرو شدم. پس من موندم و حجم عظیمی از استرس، تنهایی و بی پولی. از اونجایی که همه فکر میکردیم این دوران موقتیه و خیلی خردمندانه به هم توصیه میکردیم که "از این دوران استفاده کن و دیسیپلین رو به زندگیت بیار" و با اتکا به سخن آقای کیارستمی که فرمودن "مثل درخت که در تنهایی درخت تره، آدم هم در تنهایی آدم تره" من تصمیم گرفتم که دیسیپلین رو به زندگیم بیارم و در تنهایی آدم تر باشم.
مطمئن هستم که کسایی که به توصیه اول پرداختن میدونن که یه وسیله ی جمع و جور 12-13 سانتی متری چقدر میتونه در دیسیپلین زندگی آدم تاثیر خوب و بد بذاره. از طرف دیگه میدونم که احتمال زیاد برداشت من از صحبت آقای کیارستمی متفاوته با منظور خودشون، ولی من "سعی" کردم در تنهایی آدم تر بشم و موبایلم، یار و همراه باوفا و مهربونم بود در این مسیر. من میخوام براتون بگم که چه جوری با همدیگه از تنهایی من روزای بهتری ساختیم.
برای بهتر شدن چی کار کردم و نقش موبایلم چی بود؟
من به شدت آدم مضطربی هستم. شرایط زندگیم هم به مضطرب بودن پر و بال بیشتری داد و افسردگی هم مشغول جولان دادن بود و من نیاز مبرمی به کنترل کردن این دو داشتم. راه حل مناسب برای من توی این شرایط چیه؟ مشاوره، مدیتیشن و ورزش. به دلیل محدودیت های رفت و آمدی، از یک پلتفرم مشاوره آنلاین کمک گرفتم و با Skype توی موبایلم، هفته ای یک بار جلسه مشاوره برگزار کردم. در کنار اون، برای مدیتیشن و برای بالاتر بردن کیفیت خواب، از اپلیکیشن Calm استفاده کردم.
بیشتر وقت ها استرس من با دویدن کم میشه و ورزش منظم به کاهش افسردگیم کمک میکنه. با استفاده از اپلیکیشن Nike Run Club، توی چند تا چالش دو همگانی شرکت کردم و با دویدن در زمان های استرس، این اپلیکیشن برام حدود ماهی 100 کیلومتر دویدن رو ثبت کرد. با استفاده یوتوب و ویدئوهای عالیش، ورزش های بدون دستگاه رو انجام دادم و ساعت هوشمندم همه تغییرات رو ثبت کرد. جا داره همینجا از تشویق ها و همراهی ساعت هوشمندم هم کمال تشکر رو داشته باشم.
ما یه رسم خانوادگی داریم که میگه "تا جایی که میتونی بخون و یاد بگیر". از یه زمانی به بعد من برای انجام این رسم خانوادگی با پادکست ها همراه شدم. اپلیکیشن های پادگیر زیادن ولی من با Castbox دوست شدم و رابطه خوبی هم باهاش دارم. از همین جا از همه تولیدکنندگان محتوای صوتی تشکر میکنم که چیزهایی بهم یاد دادن که حتی نمیدونستم وجود دارن یا اصلا برام اهمیتی نداشتن (به عنوان مثال: داستانکافه باکارا در پادکست رادیو نیست). علاوه بر پادکست، خلاصه کتاب گوش دادن هم یکی از عادت های روزمره ام شد. به این شکل که کتابهایی که میشناختم خلاصه بیشترشون به صورت ویدئو توی یوتوب بود و اگر چیزی توی نظرم نبود، از امتیاز "روزی یک خلاصه کتاب رایگان" اپلیکیشن Blinkinst استفاده کردم که خب مثل پادکست، چیزهایی بهم یاد داد که نمیدونستم وجود دارن.
در کنار همه اینها، با استفاده از اپلیکیشن Duolingo یادگیری زبان آلمانی رو شروع کردم و شبی یک ربع باهاش زبان خوندم. خیلی زبان سختیه. واقعا نمیدونم خودشون چه جوری اینقدر راحت حرف میزنن.
راستش رو بخوام بگم، یک روز همینطور که داشتم خودزنی میکردم و غصه میخوردم، به خودم اومدم و دیدم شاید دیگه اینقدر تنها نباشم و اینقدر زمانم منحصرا برای خودم نباشه پس فقط الانه که میتونم هر کاری دلم میخواسته تا حالا انجام بدم و فرصتش رو نداشتم رو انجام بدم. این شد که شروع کردم به تمرین خیاطی و گلدوزی های شبانه، که اگر شبکه های اجتماعی و یوتیوب نبودن نمیدونم از کجا میخواستم یاد بگیرم. دست همه تولیدکنندگان محتوای این چنینی هم درد نکنه.
راستش نمیدونم "آدم تر" شدن برای تجربه من اصطلاح مناسبیه یا نه. ولی وقتی مقایسه میکنم میبینم که روشی که انتخاب کردم برای گذران این دوران سخت، از من آدم آروم تر و با دیسیپلین تری ساخت که من بهش میگم "آدم تر شدن". حالا اگر کسی با اون بحث "آدم" بودن مشکلی داشته باشه، میتونم بهش بگم بهتر شدن. شاید هم گفتن اینکه خودم رو پیدا کردم یا اینکه ظرفیت های جدیدی دیدم این توضیح رو کامل تر کنه. به هر حال، آدم تر شدن و بهتر شدن برنامه ریزی و اراده زیادی میخواد ولی ابزار هم گاهی تاثیر خوبی روی مسیر میذاره. کمکی که من از تلفن همراه و ساعت هوشمندم دریافت کردم.