ویرگول
ورودثبت نام
یاسمن حبیبی
یاسمن حبیبی
یاسمن حبیبی
یاسمن حبیبی
خواندن ۱ دقیقه·۱ ماه پیش

ماشین که نیست بچمه

درخواست اسنپ را ارسال می کنم. کسی درخواست را قبول نمی کند. به‌ ساعتم نگاه می کنم. می خواهم درخواست را لغو کنم که ناگهان یک پراید سفید درخواست را قبول می کند کیفم را بر می دارم و سوار می شوم . پت پت پت ماشین صدا می دهد . ( آقا آقا ماشین صدا میده .))گمان می کنم نشنیده بلند تر صدا می زنم ((آقا با شمام )) تپ تپ تپ ماشین خاموش می شود . به طرفم بر می گردد با دست اشاره می کند و می‌گوید:(( تو چشمش زدی . بچه مو چشم زدی .)) با دهان باز نگاهش می کنم .بچه تو ؟ با صدای بلند می گوید:(( این ماشین مثل بچه ام میمونه . پا به پام هرجا خواستم اومده . )) سکوت می کنم که با دست اشاره می کند .گفتم :(( برو پایین چشمِ شور از وقتی نشستی تو ماشین همه اش میگی صدا میده صدا میده انقد گفتی که آخرش خاموش کرد . می خواهم چیزی بگویم که ابرو های گره کرده اش چنین اجازه ایی به من نمی دهد. دستگیره در را بازمی کنم و پیاده می . کنم کنم و و پیاده می شوم

ماشین
۱
۱
یاسمن حبیبی
یاسمن حبیبی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید