ویرگول
ورودثبت نام
┋(chaya) kiki┋
┋(chaya) kiki┋
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

رمان 「تابلوی نقاشی」

*? رمان 「تابلوی نقاشی」?
? نویسنده「چایا - موگسولین」?
? قسمت「اول」?
«────── « ⋅ʚ♡ɞ⋅ » ──────»
موی قلموم رو تکان دادم
رنگ سفید خشک شده رویش پودر شد و گرد سفیدش تو هوا پخش شد
هعی...
یاد وقتی افتادم که داشتم چهره زیبایت را میکشیدم
چقدر از اخرین باری که دیدمت میگذرد
انگار همین دیروز بود که داشتیم باهم به اولین جلسه ی کلاس نقاشی میرفتیم
قلم و رنگ هایم را دوباره به یاد تو از صندوق قدیمی ام بیرون آوردم
تمام رنگ هایم خشک شده بودند
با خود چه میگویم!
دارم درباره ی چه کسی حرف میزنم
کسی که اصلا مرا به یاد نمی آورد
حتی نمیدانم حال کجا هستی
و شرط میبندم برایت مهم نیست که من درحال حاضر کجایم،
زیر خاکم یا...

تصمیم گرفتم دوباره نقاشی را آغاز کنم
حتی اگر شده با رنگ های خشک.
آن شب به سختی گذشت
به خودم آمدم
تو در آن سوی دنیا حتی اولین نقاشی ای که باهم کشیدیم را به یاد نمی آوری
و من که در این سوی جهانم، شب ها به یاد آن روز ها گریه میکنم
فردای آن روز از همان مغازه ی قدیمی رنگ خریدم و با سرعت هرچه تمام تر به سمت خانه دویدم که زیر باران خیس نشوم.

ِ ***

رنگ هارا از کیسه در آودم و تک تک در آن ها را باز کردم و جلوی پنجره گذاشتم
چه بوی خاصی داشت،
وقتی قلم را درون رنگ زدم و جلوی تابلوی نقاشی ایستادم کمی مکث کردم.
چهره تو در ذهنم تجسم شد
کار را شروع کردم اما آن چیزی که انتظار داشتم نبود
همه ی تکنیک های کار را فراموش کرده بودم.
چند روزی گذشت تصمیم گرفتم دوباره به همان کلاس نقاشی قدیمی برگردم
چنان چه دور بود اما ارزشش را داشت
تا بتوانم یک بار دیگر چهره ی تورا بکشم.


ادامه دارد:) ...*

نقاشیرمان تابلوی نقاشیعاشقانه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید