نظريه مارپيچ سکوت (Spiral of silence theory) یکی از مهمترین نظریههای ارتباطات جمعی است. "نوئل نئومان" جامعهشناس آلماني و نظریهپرداز مارپیچ سکوت میگوید: سه ويژگي ارتباط جمعي یعنی تراکم افراد، فراگیر بودن موضوع و همصدا بودن، اثراتی قوی در افکار عمومی دارد.
اگر بخواهیم این نظریه را بهصورت ساده شرح دهیم باید بگوییم: اكثر افراد سعي ميكنند از داشتن يك نگرش و باور منزوي و تنها دوري كنند. فرد به محيط اطرافش دقت ميكند تا دریابد كدام نظريات حكمفرما و غالب است. بیشتر افراد بر اساس آنچه در اتمسفر اطراف آنها حکمفرماست، نظر میدهند. وقتي فرد به اين نتيجه برسد كه قالب نظريات مخالف نظر اوست به سكوت تمايل پيدا ميكند و رغبتي براي بيان نظر خود ندارد.
در حقیقت افراد از انزوا میترسند و برای همین سکوت میکنند. اما وقتی یک نفر شروع به حرف زدن درباره موضوعی میکند، مارپیچ سکوت میشکند و شهامت حرف زدن، اعتراض و یا انتقاد در دیگران نیز ایجاد میشود. این به نوعی همان اثر "همصدایی" در افکار عمومی است. ابتدا افراد بررسی میکنند که آیا در اکثريت قرار دارند يا خير، یعنی ابتدا میزان تنهایی یا انزوای خود را درباره آن موضوع میسنجند و سپس حرف میزنند. آنها بررسی میکنند که آيا تغيير افکار عمومي در جهت موافق با آنهاست يا خير؟ اگر احساس کنند در اقليت هستند، به احتمال زیاد سکوت میکنند. اطلاعرسانی، ترویج تفکر انتقادی، توسعه دانایی و آگاهی عمومی، شفافسازی و پاسخگویی از جمله راههایی است که مارپیچ سکوت را در ذهن افراد میشکند.
مارپیچ سکوت یک تصویر مشهور دارد. در مرکز مدل "نوئل نئومان" يك مارپيچ میبینید. هرچه به سمت بالاي مارپيچ ميرويم تعداد افرادي كه نظر مخالف خود را بيان نميكنند و تمايل به سكوت دارند، بيشتر ميشود. البته در این میان عواملی مانند سن، روحیات شخصی، میزان تحصیلات و ... نیز بر همراه شدن افراد برای شکستن مارپیچ، تأثیرگذار است.
گفتگو و دیالوگ لازمه عبور از مارپیچ سکوت است. این موضوع آخرین بار در جلساتی که با عنوان "دیاگ" در سازمان برگزار کردیم برایم ثابت شد. دیاگ سلسله جلساتی است که در روابط عمومی، با هدف عارضهیابی بخشهای مختلف سازمان طراحی کردیم. این جلسه به گفتگوی بی واسطه کارکنان با مدیرعامل اختصاص دارد. هدف، برقرار کردن فضای گفتگو و دیالوگ شفاف است تا عارضهیابی و در نهایت بهبود صورت گیرد. عنوان دیاگ هم بر اساس مفهوم عارضهیابی انتخاب شده و کلمه دیالوگ را هم در شعار و گفتمانهای این رویداد درنظر گرفتیم.
اهمیت این جلسات برای ما در اهمیت گفتوگوی دوطرفه است. معتقدیم یکی از نقشهای روابط عمومی در سازمان، ایجاد همین فضای ارتباطی بین کارکنان سازمان و ترسیم نقشه تعامل آنها با بالاترین افراد سازمان است. دراین صورت است که انگیزه، اثربخشی، حس خوب و جریان آزاد انتقاد و پیشنهاد در سازمان شکل میگیرد و جاری میشود.
قرار ما در این جلسات این است که ابتدا همکاران، شفاف و بیپرده مسائل و چالشها و یا پیشنهادها و راهکارهای خود را مطرح کنند. مدیرعامل در این پروسه بیشتر شنونده است تا گوینده؛ این جلسات هربار ویژه یکی از بخشهای سازمان برگزار میشود و هربار فرآیندهای یک بخش از سازمان مورد ارزیابی قرار میگیرد.
به وضوح میبینیم که در ابتدای جلسه، سکوت و فضایی سنگین حاکم است. بهمحض اینکه یک نفر حرف میزند، مارپیچ سکوت میشکند و دیگران نیز شروع به صحبت میکنند، خیلی زود این روند سرعت میگیرد تا آنجاکه باید از تمام شدن وقت جلسه و همکارانی که موفق به صحبت نشدند عذرخواهی کرده و ادامه صحبتها را به جلسات آتی موکول کنیم. درواقع فضایی که سازمان برای کارکنان ایجاد میکند، این شهامت را در افراد به وجود میآورد. معتقدم به عنوان فعالان حوزه ارتباطات باید فضای گفتگو را در سازمان شکل دهیم، فرصت دیالوگ را در اختیار همکاران بگذاریم تا اجزای سازمان با بالاترین عضو خود ارتباط بگیرند، بگویند و بشنوند، انتقاد کنند و راهکار ارایه دهند و در نهایت داستان سازمان و داستان سفر شغلی خود را بهتر بنویسند.
منتشر شده در نشریه مدیریت ارتباطات 178و 179