ذات ذهن، بر محورِ کارشکنی، بهانه جویی، اختلاف اندازی، یکسونگری و... می چرخد و این مهم، هر چه بیشتر،در نبود بینش و نگرشِ درست و مثبت رخ میدهد و هر شخصی برای بهبود و کنترلِ محتویاتِ ذهنِ خود، باید با واکاویِ درونی و تجسم ارزش های زیست محور خود و دوری کردن از خطاهای شناختی، که اصلی ترین دستاویز ذهن ماست، حس تشویش و اضطراب های مبهمِ درونیِ خودش را مدیریت کند تا از لطافتِ انسانی و وجدِ درونیِ خویش، که از سوی خداوندِ یگانه در ما به ودیعه گذاشته شده، بهره مند شویم و بدور از هرگونه بی مایگی و لمپنیزمِ ناشی از بردگیِ ذهنِ سرکش، به یک زندگیِ آرمانی و مطلوب در تمام ابعاد زندگی ،دست پیدا کنیم.
هر شخصی بواسطۀ پتانسیل وجودیِ خویش و به مدد تحولات رفتاری و شخصیتی ،که بواسطۀ مطالعه، تامل و کسب بینش های انسان ساز، در زندگیِ زیستۀ خود تجربه میکند،می تواند از پسِ کارشکنی ها و بهانه جویی های ذهنِ خود، بر بیاید و سرنوشتِ غیر محتومِ خویش را ،خود، رقم بزند.
ما به هیچ وجه نمی توانیم با سرکوب کردن و به حاشیه راندن افکار منفی خود، از شرِّ محتویاتِ ذهنِ خود بربیایم، بلکه باید با ارائۀ یک سبکِ زندگیِ مناسب و خلقِ عادت هایِ زیر بنایی و نظام مند، سعی در بهبود و گسترشِ مرامِ انسانی ِخود داشته باشیم، تا بواسطۀ رفتارِ مناسبِ فیزیولوژیکی و شخصیتی، ذهن خود را مجاب کنیم آنطور که ما می خواهیم با ما تعامل داشته باشد، به عبارتی با مدیریتِ بر خود،بتوانیم ذهنی پویا داشته باشیم ، بدور از هرگونه کجراهه ها و گزافه گویی هایِ همشگیِ ذهن.