از موسیقی به مثابه هنری تجریدی و انتزاعی نام برده اند و کسانی هم بوده اند که موسیقی را با ریاضیات بی ارتباط ندانسته اند، که البته این شباهت به نظر بنده بیشتر در حوزه قوانین و قواعد هارمونی صادق هست.
به هیچ عنوان در این پست قرار بر شمردن شباهتهای موسیقی و ریاضی نداریم، بلکه می خواهیم تمرکزی، برنحوۀ اثر گذاریِ موسیقی بر انسان و نحوۀ تعامل ما با موسیقی و اینکه که موسیقی چگونه ما رو مسحور خودش میکند،صحبت کنیم.
چرا قرن ها هم بر آموزش موسیقی توصیه شده هم بر مذمّتِ اشتغال به موسیقی به عنوان ابزار شیطانی؟
در این قیاس می خوام از فواید و محسنات موسیقی بگم و بعد با یک استنتاج شهودی و گاها منطقی، به چراییِ توصیه و مذمّتِ موسیقی برسیم.
در ابتدا این سوال اساسی مطرح میشود که ما درحین اشتغال به موسیقی (نوازندگی، آهنگسازی و ...) چه قسمت هایی از اندام و حواس ما درگیر میشود؟
موزیسین ها در حین فعالیت موسیقایی، به طور اساسی و چند جانبه درگیر باموسیقی هستند که در ادامه براتون بازگو میکنم:
گوش، برای شنیدن اصوات تولید شده
چشم، برای دیدن پارتیتور و علائم موسیقایی برای اجرا یا نوشتن موسیقی
دست ها، برای اجرای ساز یا نوشتن پارتیتور
پاها، برای ضرب گرفتن
مغز و ذهن، برای تحلیل و آنالیز و همچنین دشیفر کردن و ...
قلب، برای ارتباط با فضا و بار احساسیِ بین فواصل، آکوردها،ریتم و ...
دهان و حنجره، برای سلفژ و سرایش و آواز خواندن
در کل اگر با هوشیاری و آگاهی و حضور در لحظه، چه موسیقی بشنویم، چه بنویسیم و چه اجرا کنیم، تمام بدنِ خود را درگیر میکنیم.
حتما با خودتون میگید که خدا قوت، چشم بسته غیب گفتی، این موارد رو یک بچه 10،12 ساله هم میدونه، من هم حرف شما رو تایید میکنم، ولی هدف من فقط، به عنوان یک یادآوری کوچک بود و اینکه اگر نوازنده یا آهنگساز هستید بعد از خواندن این پست، کمی بر هوشیاری شما افزوده شود تا از موسیقی و نوازندگی با آگاهیِ بالاتری، حظِّ بیشتری ببریم و بدانیم که موسیقی صرفا قرار نیست ما رو فقط به یک موزیسین یا هنرمند تبدیل کند بلکه موسیقی و ساز، ابزاری هست برای توسعه و رشد شخصیتی و اینکه با موسیقی می توانیم به درجاتی از کمال برسیم و زندگیِ ایده آل تری رو برای خودمون خلق کنیم، همچنین به قدرتهای پیدا و نهان موسیقی بیشتر و عمیق تر واقف بشویم.
بعد از سالها اشتغال به موسیقی به صورت نیمه حرفه ای، به این نتیجه رسیدم که چرا موسیقی از منظر علمی، فلسفی، عرفانی، علوم ذهنی، علوم روانشناختی، زیبایی شناسی و ... پدیده ای مافوقِ تصورِ انسانی محسوب میشود و بسیار به آموزش موسیقی توصیه شده است و از جهتی دیگر چرا از نگاه مذهبیون (نه دین و شریعت) پدیده ای به غایت منکراتی و شیطانی محسوب شده و به موزیسن ها لقب مطرب داده اند.
یکی از دلایل مهم، این هست که در زمان فعالیت موسیقایی ، تمام حواسِ اساسیِ انسان، درگیر میشود و انسان رو از یاد خدا غافل میکند، در صورتی که اگر به قدرتهای مستتر در موسیقی پی میبردند، به این حقیقت واقف میشدند که موسیقی، دستی است از دستان خدا،برای رسیدن به کمال مطلوب آدمیت.