ما چگونه می توانیم از توانمندی هایِ بالقوۀ خود در ایجاد و خلقِ عادتی جدید، بهره ببریم؟ یا چگونه می توانیم با توجه به پتانسیل هایِ فردی و شخصیتیِ خود، بعضی از عاداتِ مذمومِ خود را برطرف کنیم؟
بزرگترین سد و مانعی که در برابر افراد، برای ترک عادتی قرار میگیرد این است که عادت های نابهنجارِ خود را مشکلی لاینحل می پندارند و در برابر آن عادت ناپسندِ خود، احساس ضعف و زبونی می کنند یا به عبارتی ، آن عادتِ مذموم را بزرگتر از ارادۀ خود تصور می کنند و این تصور موهوم، آنها را در حل مسائل و چالشهای خود(به عنوان مثال، ترک سیگار) دچار گسستِ شخصیتی می کند و اراده و میلِ درونیِ آنها را بر ترک آن عادت و جایگزین کردنِ رفتاری متناسب با سلامتِ اجتماعیِ خود، سست و شکننده می کند و به مرور و در پی شکست های متوالی در برابر عادت مذبور، سرِ تعظیم فرود می آورند و حداقل تا سالها (شایدم تا پایان زندگی) تن به خواری و ذلّتِ خود می دهند.
بنده به هیچ عنوان قصد ندارم در این مقالک( ریز مقاله) ، توصیه یا پیشنهادی برای ترکِ عادتِ خاصی داشته باشم، بلکه فقط به عنوان فردی که در پاره های مختلفِ زندگی، عاداتِ ناپسندی را تجربه کرده و تا حدودی به عاداتِ مذمومِ خود، برتری یافته، به خود این جسارت را می دهم که پستی را دربارۀ این مهم، منتشر کنم.
بزرگترین و برجسته ترین نقل قولی که در این پست می توانم داشته باشم این است که تا موفقیت، فقط به اندازۀ یک تصمیم فاصله وجود دارد و این تصمیم جز به واسطۀ انگیزه ای قدرتمند و از بیخ و بن دگرگون کردنِ افکارِ منحطِ گذشتۀ خود، و طی کردن فرآیندِ مستمر و تدریجی برای جایگزین کردن عادتی نیک، به سرانجام نخواهد رسید.
ما با این تصمیمِ وجودی به عنوانِ انتخاب راهی تازه و نو و متفاوت، تدریجا دچار دگردیسیِ شخصیتی می شویم و چه بسا پایبندی به این اصولِ نو، میزانِ درک و فهمِ ما را از قدرتهایِ درونی مان، افزایش دهد تا در جریانِ زندگی، و در جهت تحقق بخشیدنِ اهدافمان، گام هایِ بلند تری برداریم.