ویرگول
ورودثبت نام
arezo
arezoزردِ سرخِ غمگین.
arezo
arezo
خواندن ۳ دقیقه·۳ ماه پیش

تاکسی نوشت:کرایه دانش اموزمو حساب کردم،چقد خفنم

سلام. هم اکنون که دست به کیبوردم پروانه ها و ملخ ها و شاپرک ها و همه پشه ها در شکم بال بال می‌زنند. اتفاق غیر منتظره ای رخ داده که حالم رو دگرگون ساخته.

واسه پرت شدن حواسم میخوام راجب این یه هفته تدریس بنویسم. ببین،فوق العاده بود. اصن بی نظیرررررر. بچه ها ازم خوششون اومده،درسو دارن یادمیگیرن،مشق می‌نويسن و اصن اوف. هر روز با لسن پلن میرم سر کلاس،با لبخند میام بیرون.

جلسه قبل بعد کلاس آژانس گیرم نیومد،دیدم از پایین یکی از زبان اموزام رو صدا میکنن میگن بیا تاکسی اومده دنبالت. زرنگی کردم،فرصت رو قاپیدم و سوار تاکسی اون شدم. هم مسیر شدیم. وقتی رسید،بچه رفت خونه از مامانش کارت گرفت بیاد کارت بکشه،از شانس بد گفت موجودی نداره. آقا منم که غیرتی،بلافاصله حساب کردم و گفتم برو خونه مادر جان،تو گرما نمون. من که تو فاز انجام وظیفه بودم ربع ساعت بعد که مامانش زنگ زد کلی تشکر و تک و تعارف کرد اصن احساس خانم بودن بهم دست داد. بهم میگن معلم،مدرس،تیچر🤣برام غریبه. اینا هیچی،اینکه گفت دخترم خیلی خوشحال بود و از کلاستون خوشش اومده بود خیلی خوشحالم کرد.

جلسه بعدش وسط کلاس گفت میشه ترم بعد هم تیچرمون باشید؟/@&_،##_،#_&#_&/#&#_&#_*#_&@/&/@&#_&/@&/@&@/&

من با بچه های فامیل اصن میونه خوبی ندارم ولی نمیدونم چطوری با زبان اموزام اینقد رفیق شدم. میترسیدم چون بیشترشون پسرن اذیت شم،ولی خیلیییییی گلن. یکی دارم دستش شکسته،خیلی بچه گلیه. قشنگ به درس گوش میده،جواب میده،بازی میکنه. اصن چقد خنده هاشون قنده. از بازی هایی که باهاشون میکنم فیلم میگیرم،میفرستم تو گروهشون. یه آرشیو قشنگ واسه من و اونا میشه.

بچه هام چند تاشون فرق دارن با بقیه بچه ها،که دوست ندارم چیزی بگم و قضاوت بشن. پس بیخیال.

د
د

بهم گفتن جلسه اول خیلی خوشگل باش،خیلی خوشتیپ باش،خیلی پر انرژی باش،لباس رنگ روشن و شاد بپوش.

جلسه اول یه نارنجی جیغ پوشیدم،حس کردم زیاده رویه. از بین لباس هایی که فکر نمیکردم میشه پوشید یهو اینو پیدا کردم، پوشیدم و رفتم سر کلاس.بنظرم خوشحال به حال بچه هام که تیچرشون منم😇همون اعتماد به نفس که دنبالش میگشتم رو این بکی بهم داد. تو لباس نارنجی احساس می‌کردم سایه یه تایتان رومه.(میدونم غیرقابل درکه،فقط دارم حرف میزنم)

اره خلاصه.

اها.

دیروز زندایی اومده بود خونه مون. سر سفره بودیم. گفتی نازی حس میکنم موهات کم پشت تر شده. رو این قضیه خیلی حساس شدم،تا یه نفر این حرفو میزنه حالم خراب میشه. رفتم تو اتاق و گریه. با گوشی از بالای سرم عکس گرفتم،راست میگه،وسط سرم خیلی خالی شده. نمیشه فرار کنم. من تحت درمانم،ولی نتیجه نگرفتم. میگن باید یک سال تا دو سال صبر کنی تا با دارو نتیجه بگیری. بعضیا میگن برو سراغ ماینوکسیدیل. نمیدونم. واسه هفته بعد باید نوبت جدید بگیرم. من ریشه بیماریمو میدونم،اون بی صاحاب حل نمیشه.

اره.

یه کلاس ثبت نام کردم،میترسم بگم چیه و اینجا دستم بندازن یا نظر منفی بدن. کتاب intermediate اش که خیلی اسونه. فقط داره گرامر مرور میکنه و نکات عمومی میگه.

اسم این دوره tourism هست. بعد مطالعه کتاب هاش میزی فنی حرفه ای امتحان میدی،اگه قبول شی بهت یه مدرک میدن که بعضی جاها به دردت میخوره. اعتبارش بیشتر از مدارک فارغ التحصیلی از آموزشگاه هاست که ما داریم.

۱۶
۵
arezo
arezo
زردِ سرخِ غمگین.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید