ویرگول
ورودثبت نام
مریم قاضی زاده
مریم قاضی زادهمن یک روانشناس خبرنگار و مربی مهارت‌های زندگی هستم که مثل همه آدم ها، تجربیات تلخ و شیرین زیادی در زندگی داشته‌ام.
مریم قاضی زاده
مریم قاضی زاده
خواندن ۲ دقیقه·۹ ماه پیش

ماندن یا رفتن؛ مسأله این است

امروز صبح هم مثل خیلی از روزهای دیگه از خواب بیدار شد ولی به محض اینکه چشمش به روشنایی آفتاب که از لابلای پرده‌های حریر راهی برای ورود به اتاقش پیدا کرده بود خورد، ناگهان از خودش پرسید: من اینجا چه غلطی می کنم؟

احساس می‌کرد پاهاش فلج شدن و دیگه حتی نمی‌تونه قدم از قدم برداره. مدام این فکر توی سرش می‌چرخید که من اینجا چکار می‌کنم؟ چرا موندم؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟

ساعت کنار تخت، گذشت تنها چند دقیقه رو نشون می‌داد در حالیکه انگار ساعت‌ها براش گذشته بود و توی این چند ساعت تمام زندگی‌اش مثل یه فیلم سینمایی از جلوی چشماش رد می‌شد. از کودکی پر رنجش تا نوجوانی پر از دردسر و حاشیه و زندگی مشترک شکست خورده‌اش. حالا هم که به سن ۳۷ سالگی رسیده بود پر بود از ناکامی و شکست. پر بود از سرخوردگی و نا امیدی و تنها بندی که اون رو به این دنیا وصل می‌کرد، دختر ۷ ساله‌اش بود.

یک لحظه به دخترش فکر کرد. اینکه چقدر دوستش داره و اینکه حاضره براش هر کاری بکنه و ناگهان از خودش پرسید:دوست دارم دخترم منو چطور توصیف کنه؟ بگه چه جور آدمی‌ام؟ اگه بمیرم چی؟ به بقیه میگه چه جور آدمی بودم؟

دلش خواست که دخترش اون رو یک آدم قوی و تأثیرگذار ببینه. دوست داشت دخترش در توصیفش بگه که اون یه آدم حامی و قوی بود که هیچ وقت اجازه نداد مشکلات زندگی اونو از پا بندازن. دوست داشت دخترش بگه آدم‌های زیادی از زندگی‌اش درس گرفتن و به خیلی‌ها کمک کرده تا راهشون رو در زندگی پیدا کنن...

یک لحظه چشم‌هاش رو بست و به آدمی که دخترش توصیف کرده بود فکر کرد. غرق در شادی و لذت شد و همینطور که قطره اشکی از گوشه چشمش جاری شد، لبخندی هم بر لبانش نشست.

کمی پاهاش رو تکون داد. دیگه بی حس نبودن. این بار انگار انرژی وصف ناشدنی در پاهاش جاری شده بود که دلش می‌خواست تا ابد راه بره و در مسیر باشه. از جاش بلند شد. در نقطه‌ای که از زندگی‌اش ایستاده بود، دیگه جای موندن نبود. باید حرکت می‌کرد. باید به راه می‌زد تا بتونه به اون تصویری که اشک تو چشمش آورده بود و خنده بر لبهاش نزدیک و نزدیک تر بشه...

********************************************************************

در هر نقطه از زندگی که ایستادین، اگر حال دلتون خوب نیست این سه سوال رو از خودتون بپرسید

۱- الان چطور آدمی هستم و چی دارم؟

۲- دوست دارم چی داشته باشم؟

۳- اگر چیزی رو که می خوام، داشته باشم، چطور آدمی خواهم شد؟

این سه سوال کمک می کنه تا تصویری مطلوب از آدمی که دوست دارید به آن تبدیل شوید داشته باشید. این تصویر مطلوب همواره موتور محرکه شما خواهد بود.

توسعه فردیتئوری انتخابروانشناسی
۵
۱
مریم قاضی زاده
مریم قاضی زاده
من یک روانشناس خبرنگار و مربی مهارت‌های زندگی هستم که مثل همه آدم ها، تجربیات تلخ و شیرین زیادی در زندگی داشته‌ام.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید