کودکانی که مشکل هماهنگی حرکتی دو طرفه دارند ممکن است برای انجام این کارها دچار مشکل شوند.
مثال:
می باشد.
این درمان برای ارائه تجربیات حسی کنترل شده طراحی شده است. به طوری که یک پاسخ حرکتی تطبیقی را ایجاد می کند. و اغلب بهبود توانایی های حسی و حرکتی را به دنبال دارد.
به طور خلاصه تئوری فوث پیشنهاد می کند که اگر یک کودک به صورت جداگانه در فعالیت های حسی حرکتی درگیر می شود سیستم عصبی خود را برای تعدیل ، سازماندهی و تلفیق اطلاعات حسی و به احتمال زیاد استفاده از اطلاعات حسی سازگار ، توانمندتر می کند.
همانگونه که قبلا اشاره شد ، کودکان مبتلا به فلج مغزی مشکلات مختلفی در یکپارچگی حسی دارند. در اثر ضایعه در ساقه مغزی یا تجربه حسی محدود ، ناشی از فقدان کنترل حرکتی بهنجار در این کودکان کژکاری یکپارچگی حسی ایجاد می شود.
یکی از دلایل اساسی اثربخشی برنامه مداخله ای یکپارچه حسی در کودکان مبتلا به فلج مغزی ، داشتن فرصت تمرین است. عواملی مانند امکانات ، تجهیزات ، زمان و تشویق مناسب ، نقش اساسی را در فرصت های تمرینی کودکان برایا ارتقای مهارت های حرکتی ایفا می کنند. بسیاری از فرصت های تمرینی ممکن است به دلیل نبودن امکانات و تجهیزات از دست بروند.
عدم تشویق مناسب را هم می توان به این عوامل افزود. کودکی که به گونه مناسب از طرف اطرافیان تشویق و هدایت نمی شوند ممکن است با اولین تجربه نامطلوب نا امید شود. و فرصت های تمرین را از دست بدهد.
دوران کودکی زمان مناسبی برای ارتقای مهارت های حرکتی می باشد. توجه به این دوره زمانی از طریق شرکت دادن کودکان در برنامه های مناسب تمرینی می تواند در رشد مهارت های حرکتی ، تعیین کننده باشد.
عالوه بر این می توان اظهار داشت هنگامی که برنامه یکپارچگی حسی با ویژگی ها و توانمندی های کودکان مبتلا به فلج مغزی اسپاستیک مطابقت داده شود. کودک قادر خواهد بود از توانمندی های خود که متناسب با نوع تمرین است استفاده نماید. و بدین ترتیب اگر مهارت نهفته ای داشته باشد آن را بروز دهد. و اگر فاقد مهارت باشد ، شرایط رشد و گسترش مهارت ها فراهم گردد.
کمک به کودک برای یافتن ابزار مناسب و موقعیت های مناسب بدنی که به او اجازه دهد فعالیت ها و تمرین های مختلف را تجربه کند منجر به رشد کودک می شود.
زمینه اجرای مداخلات تمرینی ، دیگر عامل تاثیر گذار بر نتایج به دست آمده در پژوهش حاضر است.
از جمله جنبه های مهم تمرین که میت واند سبب یادگیری بهتر گردد، زمینه اجرای مداخلات درمانی است. به طوری که شرایط و محیط های انگیزه دهنده و جذاب می تواند سبب جلب مشارکت و تشویق کودک به ادامه هرچه بیشتر تمرینات گردد.
بنابرآنچه تاکنون بیان شد ، منطقی به نظر می رسد برنامه مورد نظر به دلایل ذکر شده بتواند نیاز های مرتبط با الگوهای درشت حرکتی را تامین نموده و منجر به رشد بیشتر این مهارت ها در بین کودکان مبتلا به فلج مغزی است. به نظر می رسد که رویکرد یکپارچگی حسی می تواند تاثیر مثبت به سزایی در مهارت های حرکتی درشت خوابیدن و غلت زدن ، چهار دست و پا رفتن و راه رفتن ، دویدن و پریدن این کودکان داشته باشد.
بنابراین می توان به مربیان و طراحان برنامه های آمادگی جسمانی ویژه کودکان مبتلا به فلج مغزی توصیه نمود که در اجرای تمرینات بدنی برای این قشر از جامعه با توجه به توانایی های آنها از عوامل محیطی استفاده کنند.
هماهنگی دو طرفه بدن کودک در فرآيند رشد
مشکلات رفتاری همراه با اختلال یکپارچگی حسی
فلج صورت ـ نشانگان موئبیوس(Moebius Syndrome)
تقویت تماس چشمی و رفتار های مربوط به تقویت نگاه کردن در کودکان