ویرگول
ورودثبت نام
Amir
Amir
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

چالش کتابخوانی طاقچه دی ماه

عکس نویسنده
عکس نویسنده

نام اثر:» قصر آبی
نام نویسنده :» لوسی مود مونتگمری
نام مترجمان :» مریم حاجی علیرضا
با صدای:» -فاطیما بهارمست
در نشر سماوا منتشر شده است
قصر آبی یک کتاب صوتی است که با صدای عالی
و شیوا کتاب خوانده شده است.
نویسنده، لوسی مود مونتگمری که یک کانادایی است
برای جوانان و نوجوانان شعر و داستان کوتاه می نوشت وی در 30 نوامبر 1874 دیده به جهان گشود.

و در 24 آوریل 1942 چشم از جهان فانی بست
داستان از جای شروع می شود که یک دختر بنام والنسی از خانواده طبقه نسبت مرفه جامعه از خاندان معروف آن دهکده به حساب می آید در آنجا رسم و رواج عرف این بوده که هیچ دختری در سن 29 سالگی نمی رسد باید قبل از این محدوده سنی ازدواج نماید ولی برعکس والنسی یک دختر 29 ساله است همراه با مادر و دختر عمو خود زندگی می کند این دختر تمام مشکلات از طرف اقوام خود را تحمل می کنند
اصلا به هیچ کدام شان بی احترامی نمی کند آنها همیشه با طعنه به والنسی می گفت یک دختر چطور امکان دارد تا این اندازه بزرگ شود ولی شوهر پیدا نتواند اما والنسی با درد و رنج به زندگی ادامه می داد چرا که با دوروی از اول زندگی
او عادت شده بود حتی در مدرسه، هیچ دوست و رفیق نداشت چون دگران می گفت او اصلا زیبا نیست از طرف خانواده شان هم تحقیر می شود همه در گوشی هم در بیرون
می گفت این پیر دختر دگر نه جوان است و نه زیبا بد بخت پیر می شود کسی دلش نمی خواهد که با او عروسی نماید در این وقت او فقط به قصر آبی پناه می برد خود را سرگرم

تا زندگی برایش کمی تحمل پذیر شود قصر آبی که او در خیال خود ساخته بود خودش زیبا خوشگل ترین دختر جهان و چندین مرد که عاشق او بود هر کدام برای مدت معین بعد ناپدید می شد دیگری جای اورا می گرفت تا اینکه یک روز تصمیم گرفت هیچ نمی توان همه را از خود راضی نگهداشت
و دیگر برای دیگران زندگی کردن کافی و برای خود زندگی نماید دگر بعث طبقات هم برای اهمیت نداشت چون زندگی برایش سخت بود فکر می کرد دارم خفه می شوم در این خانه جای بیرون برای خود کار پیدا کرد کمی آرام شد

نزد دکتر رفت دکتر به اشتباه گفت یک سال بیشتر زنده نمی مانی با یک مرد که مردم از به عنوان قاتل دوزد یاد می کردند عروس می کند می خواهد باقی عمر خود را زندگی نماید روز های خوب را می گذراند که دکتر نامه می‌فرسته
برایش جواب شما اشتباه شده با دختر دیگر شما سالم هستی
تا صد سال دیگر زندگی می کنی دنیا یا مرتبه روی سرش خراب می شود حالا مردم می گفتند که با یک شیاطین عروسی کرده اما معلوم می شود که شوهر او یک نویسنده

معروف که تمام کتاب هایش چاپ و پدرش یک دکتر میلیاردر است به این زودی همه مردم رفتارش با او عوض می شود
و حتی خانواده او تا چند روز پیش می گفت تو اصلا برای خاندان ما ننگ هستی، ابرو ما در باد رفته توسط تو دختر

عکس روی جلد کتاب
عکس روی جلد کتاب


حالا به او افتخار می کنند جالب است مگر همین مردم نبود در کوچه و خیابان به او پیر دختر و دختر زشت می گفت
و یا خاندان او نمی گفت نباید دختر در این سن برسد باید ازدواج نماید برخی وقت می گفت ما شک می کنیم که این دختر از خاندان ما چیزی به ارث برده باشد نمی دانم آیا به کجای این مردم یا دنیا باید خندید یا واقعا گریه نمود
دختر که در بیست و نه سال عمر خود نتوانست انها را

راضی نگهدارد اما حالا با شنیدن پول و مقام شوهر و پدر شوهر او همه به او افتخار می کنند و دختر بیچاره که فقط بی خیال خود بنام قصر ابی پناه می برد این همه درد و رنج که به او تحمیل کرده است یک به خاطر که او زن است
دوم او مقبول نیست ولی نمی اندیشد که او خدا است هر کسی را برای دلیل خاص خلق می کنند او همه چیز را می داند نه ما و شما و این نوشته با این جمله به پایان می برم که

کتاب در باره ظلم و ستم به یک زن است این کتاب دقیقا می‌اید همه اینها را با زیبای تمام به تصویر می کشد
اگر تمایل به گوش دادن این کتاب شدید می توانید از طاقچه در این بخش دانلود نماید.
امیر.

https://taaghche.com/audiobook/134706
داستان کوتاهسن ازدواجکتاب صوتیچالش کتابخوانی طاقچهقصر آبی والنسی
دانشجوی کتاب خوان، اگر عشق باعث شود که من از خود خواهی و خود پرستی رها شوم حاضر هستم عاشق شوم تا همه من را دیوانه و مستی عارفانه بخوانند.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید