☆
☆
در دلم نهضتِ تنباکوست
در دلم یک باغِ زردآلوست
من چُنان موجم در این دریایِ بیپایان، که انگار این جهان اندازهی باکوست
تنم چالوس
تنم چمخاله و چاف و چغازنبیلِ ایرانش
تنم تصنیف و تارِ طرُهی چشمانِ تورانش؛
اگر نوری شبانگاهی
پس از شور و شب و آهی
شود بر چهره ام راهی
که من همچون شوم ماهی،
بیا تسبیحِ چشمم شو
بیا بر من دعایی کن
که شعری من شوم شاید
که شاید چشمهای جوشید...
پارسا عباسی