?Jk?
?Jk?
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

عشق خونین¹²

+ من نمی خوام ولم کن........ دست خودت نیست خونت ببوی شرینی میده و من بهش نیاز دارم نگران نباش نمیمیری........ خوناشام دندوناشو گذاشت روی گردن جونگ کوک و........ + نههههههههه..... و چشما های جونگ کوک به خواب رفت . ........... (فردای آن روز).........نامجون : چرا جونگ کوک نمیاد ........( یونهی توی ذهنش) .... _ نکنه هنوز راجب من اشتباه فکر می کنه اخه چطور بهش بگم که بینمون هیچ اتفاقی نیوفتاده........ جیمین : کلا این چند روز جونگ کوک یکم عجیب شده ......... شوگا: منظورت چیه....... تهیونگ : داداشمون عاشق شده....... _ به فنا رفتیم....... جیهوپ : چرا......... _ باید لو س اون دختر رو بخریم ......... شوگا: توی این موقعیت جونگ کوک کی وقت کرد عاشق بشه............ جین : ای بابا حالا اینکه دیر کرده چت ربطی به عاشق شدنش داره...... که یهو تهیونگ می خواست چیزی بگه که جیهوپ بهش یه نگاه ترسناکی کرد و حرفشو خورد....... تهیونگ : خوب همین طوری گفتم........ شوگا: وقت این چیزای الکی نداریم شما ها پاشین برین پیش گروه تی اکس تی من ببین این جونگ کوک چشه و اگرم نیومد جیهوپ تو مواظب کای باش......... جیهوپ : باشه ......... تو نمی تونی چیزی نگی ها........ تهیونگ : چیزه بدی نمی گفتم........ جیهوپ: ولی یونهی اگه میشنید شاید خوشش نیاد یا شاید درکل از سوبین خوشش بیاد پس تا وقتی از چیزی مطمئن نشدیم هیچی نگو.......با تو هم هستم جیمین..... جیمین :باشه ولی من چیزی نمیدونم . ........... + اه سرم خیلی درد می کنه اهههه ساعت چنده چییییی ساعت 10 شده ولی من حتی بیدارم نشدم اه باید زودی برم وقتی رفتم سرویس شیر ابو باز کردم و اب روی صورت ریختم که .......... + چیییی چه اتفاقی برام افتاده چشمام داره د د د دندونام صبر دیشب نه نه این امکان نداره این خوناشام بودن این چیزا الکیه .........سریع رفت طرف ایینه ی اتاقش........ + نه نه این امکان نداره من من چیکار کنم این دیگه چه اتفاقی بود که برام افتاد.............. _ خیلی دلم برای جونگ کوک قبلی تنگ شده حتی این یه هفته بهم حتی نگاهم نکرد هعی چیکار کنم من که همیشه تنهام هیچکسو ندارم مامان و بابام که ولم کردن عا....ق یکی شدم اونم رفتو ولم کرد الان هم جونگ کوک هعی....... سوبین: داری با کی حرف میزنی........ _ با خودم........ سوبین : اوه حالا چرا. ........ _ عادتم شده چیشد تو اومدی اینجا....... سوبین : یهو غیبت زد بخاطر همین یکم نگران شدم......... _ نگران من نباش من خیلی قوی ام خودت خوب میدونی........ سوبین : اهوم درسته.......راستی جونگ کوک رو ندیدم........ _ خودمم نمیدونم........... سوبین : یه چیزی هست که داری ازم پنهون می کنی درسته یه موضوع خیلی مهم مگه نه.......... _ من چرا همچین کاری بکنم.....چیزه من





جونگ کوک
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید