ویرگول
ورودثبت نام
شینا یوسفی
شینا یوسفی
خواندن ۵ دقیقه·۶ ماه پیش

تغییر شخصیت یا تغییر عادت ؟..بخش اول

«صنعت خودیاری( self _help یا کمک به خود)گسترده ای به وجود آورده است که به کمک آن ما می توانیم خودمان،عادت ها،رفتارها و حتی شخصیت مان را تغییر دهیم.از روان درمانی یا رفتاردرمانی شناختی گرفته تا ذهن آگاهی،آموزش مغز با به کارگیری قدرت تفکر مثبت.تعداد نامحدودی کتاب،ویدیو و سمینار و آموزش های دیگر وجود دارد که به ما کمک می کند بهترین خود باشیم.این ها به ما نشان می دهد که ما هم می توانیم عادت های افراد بسیار موفق را یاد بگیریم و ما نیز موفق شویم.به بیانی دیگر ما هم بتوانیم بر استرس،اضطراب،افکار منفی،مشکلات روابط و اعتماد به نفس پایین غلبه کنیم،خشم خود را کنترل کنیم،حال خود را بهبود دهیم،به اهدافی که همیشه می خواستیم برسیم و به طور کلی انسانی شادتر شویم.
امروز آنچه پیش تر نوشته هایی تقریباً منحصر به مطالب روان شناختی بود،مملو از اکتشافات پیشگامانه علوم اعصاب شده است.
دو حوزه به طور خاصی توجه عمومی را به خود جلب کرده است: نخست،انعطاف پذیری عصبی یا شکل پذیری مغز است؛یعنی ساختار مغز ثابت نیست،بلکه کاملاً نرم و انعطاف پذیر است و همچنین مفهوم سیم کشی اولیه به معنی سیم کشی تثبیت شده و قطعی نیست.این برداشت تا حدی کاملاً درست است.مغز در مقیاس سلولی دائما سیم کشی خود را تغییر می دهد و به این دلیل هم می تواند بیاموزد و خاطرات را ذخیره کند و با ایجاد اتصالات سیناپسی جدید بین نورون ها یا قطع ارتباطات قبلی،امکان تطبیق رفتاری بر اساس تجربه را فراهم کند.مغز ما به همین شیوه کار می کند.همچنین پس از آسیب، گاهی مغز می تواند مدارها را در مقیاس بسیار بزرگتری سیم کشی دوباره کند که این امر گاهی به بهبود یا جبران آسیب کمک می کند و گاهی نیز موجب بروز مشکلات اضافی می شود.
اما انعطاف پذیری مغز نامحدود نیست و دلیل هم دارد .چرا که مغز باید بین نیاز به تغییر و نیاز به حفظ ساختار فیزیکی که واسطه انسجام و تدوام خود است، تعادل برقرار کند.اگر مغز دائما دستخوش تغییرات بزرگ بود،ما دیگر هرگز این نبودیم.
هر چند مغز جوان بسیار انعطاف پذیر و پاسخگو است،اما پس از مرحله ای خاص از بلوغ این ویژگی ها کاهش می یابد.این ویژگی ها را مجموعه ای از تغییرات سلولی و خارج سلولی کنترل می کند.دوره انعطاف پذیری در انسان بسیار طولانی است که نشان دهنده این واقعیت است که ما ظرفیت شناختی و عصبی بیشتری برای یادگیری از تجربه در دوره‌های زمانی طولانی داریم.اما در مقطعی مغز و فرد باید از تغییر دست بردارند و فقط باشند.
اما نتیجه این است که مقدار تغییری را که می توانیم انتظار داشته باشیم محدود می شود.
.
این وضعیت برای کودکان می تواند متفاوت باشد.ممکن است در برخی از دوره های زمانی مداخلات رفتاری شدید بتواند مسیرهای تکوین را تغییر دهد.برای مثال به کودک مبتلا به اوتیسم می توان آموزش داد که هنگام صحبت کردن،آگاهانه به صورت افراد نگاه کند،که این آموزش می تواند باعث رشد زبانی و اجتماعی بهتر او شود.اما حتی در این نمونه هم فرصت ها برای ایجاد تغییرات طولانی مدت محدود است.این نوع مداخلات چه در کودکان معمولی و چه استثنایی،باید با استعدادهای ذاتی و تأثیر آبشاری آنها بر تجربیات و محیط هایی که کودک انتخاب یا ایجاد می کند،مبارزه کند.در واقع کودک تمایل دارد ویژگی های ذاتیش را تقویت کند.
برداشت دوم که این روزها رایج شده است به اپی ژنتیک شناخته می شود.(اصطلاح اپی ژنتیک به معنی مدرن به مکانیسم های مولکولی که سلول ها برای تنظیم بیان ژن استفاده می کنند.در هر سلول معین در هر زمان معین،برخی از ژن ها فعال است و پروتئین هایی که رمزگذاری می کنند در حال تولید است ؛اما برخی از ژن ها خاموش است.این برای مثال به سلول های عضلانی اجازه می دهد تا پروتئین های سلولی عضلانی و به سلول های استخوانی این فرصت را می دهد که پروتئین های سلول های استخوانی را بسازند.مکانیسم های اپی ژنتیکی تنظیم ژن به این نوع تغییرات اجازه می دهد تا برای مدتی گاهی حتی در مدت عمر سلول و هر سلولی که این سلول تولید می کند،قفل شود.این دقیقا همان چیزی است که در تکوین اتفاق می افتد وقتی انواع مختلف سلول ها از یکدیگر متمایز می شوند.)
جذابیت اپی ژنتیک برای مهارت های خودیاری از این برداشت ناشی می شود که به عنوان نوعی حافظه سلولی عمل می کند ژن ها را در پاسخ به تجربه روشن یا خاموش می کند و آن ها را برای مدت زمان طولانی به همین شکل نگه می دارد.
اما مشکل وقتی به وجود می آید که فکر کنیم روشن یا خاموش کردن ژن ها به نوعی با روشن یا خاموش کردن ویژگی ها برابری می‌کند.اگر بحث درباره چیزی مانند رنگدانه پوست است،بله شاید همین طور باشد.من می توانم پوستم را برای مدتی در معرض نور خورشید قرار دهم و این موجب تغییرات اپی ژنتیکی در ژن های کنترل کننده تولید رنگدانه می شود به این ترتیب برنزه خواهم شد و تا چندین هفته هم رنگ پوستم به حالت قبل برنمی گردد.اما برای ویژگی های روان شناختی،پیوند بین عملکرد ژن در سطح مولکولی و بیان ویژگی ها در سطح رفتاری،بسیار غیر مستقیم،غیر اختصاصی و ترکیبی است و نمی توان چنین رابطه‌ای را برقرار کرد.علاوه بر این اگر بخش زیادی از تنوع در این ویژگی ها به دلیل نحوه تکوین مغز باشد،این ایده که می توانید با تغییر برخی ژن ها در افراد بزرگسال، آن ها را تغییر دهید،دیگر چندان قابل قبول نخواهد بود.بنابراین انعطاف پذیری عصبی (نوروپلاستیسیته) و اپی ژنتیک به رغم نفوذی که دارند،مجهز به هیچ وسیله جادویی برای تغییر چشمگیر ویژگی های روانی ما نیستند.»

برگرفته از کتاب مغز با شخصیت
کوین جی میشل
مریم خطیبی



خودیاریژنتیکخودشناسیمغزشخصیت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید