همیشه از زمانی که متولد شدم گمان میکردم ادم خاصی هستم یک انسان با قدرت های خارقالعاده که دیگران ان ها را ندارند و من امده ام تا کاری بزرگ انجام دهم این روز ها دیگر این گونه نمی اندیشم تازه فهمیده ام من هم یک ادم معمولی هستم مثل تمام چند میلیارد انسانی که پا بر این کره ی خاکی نهادند چندی زیستند و رفتند. فکرمیکردم چه قدر ارزشمند خواهد بود اگر بتوانم کاری کنم تا سال ها بعد از مرگم نام نیکی از من بر سر زبان ها باشد اما اکنون با خود می اندیشم که نام نیک بعد از مرگم به چه درد من خواهد خورد، چه نفعی برای من خواهد داشت و این گونه بود که تصمیم گرفتم بپذیرم که من هم معمولی باشم حتی اگر این اتفاق هم بیفتد و آوازه ی نامم بعد از مرگم بپیچد مگر چند نفر مرا خواهند شناخت؟ یک کشور، دوکشور، اصلن بگو کل قاره ی اسیا برای چند سال؟ 100سال، 500 سال، 1000سال، خب که چی! سال هزار و یکم نه کسی مرا خواهد شناخت نه نامی از من به گوششان رسیده دنیا خیلی بزرگ تر از این هاست که تنها و نهایت هدف و آمال و آرزو هایم بشود نهادن نام نیک از خودم ترجیح می دهم معمولی و شاد زندگی کنم معمولی بودن اصلا چیز بدی نیست از خودت توقع زیادی نداری و مدام خود را سرزنش نخواهی کرد و میدانی که معمولی هستی و معمولی ها برای زندگی کردن، لحظه لحظه اش میجنگند پس تو نیز ناچار به جنگیدنی بی هیچ انتظار دیگری از زندگی...
به عنوان اولین نوشته ام امیدوارم که اندوهگینتان نکرده باشم گاهی شاید واقعیت باید مثل یک سیلی به صورت ادم بخورد ان قدر محکم که شاید گوش ادم زنگ بزند.