سین دخت·۳ سال پیشپریشان حالیدلم میگیرد و گاهی نگاهت میکنم اماچه سود ای دل که میبینم پریشانیخواستم به لبخندی مهمانت کنمبکاهم از تو این آشفته حالی راباز دیدم سر در گریبا…
سین دخت·۴ سال پیشهیچِ آرامهمیشه از زمانی که متولد شدم گمان میکردم ادم خاصی هستم یک انسان با قدرت های خارقالعاده که دیگران ان ها را ندارند و من امده ام تا کاری بزرگ…