ویرگول
ورودثبت نام
محمدعلی امامی
محمدعلی امامی
خواندن ۱۲ دقیقه·۳ سال پیش

ظاهر شدن نور در 7 مكان از سر امام حسین عليه السلام

تأثیر واقعه کربلا در عالم هستی از روايات شيعه و اهل سنت

1. ساطع شدن نور از سر مقدس در کنار دیر راهب مسيحی

«فَلَمَّا جَنَّ اللَّیْلُ أَشْرَفَ الرَّاهِبُ مِنْ صَوْمَعَتِهِ وَ نَظَرَ إِلَی الرَّأْسِ وَ قَدْ سَطَعَ مِنْهُ نُورٌ وَ قَدْ أُخِ ذَ فِی عَنَانِ السَّمَاءِ وَ نَظَرَ إِلَی بَابٍ قَدْ فُتِحَ مِنَ السَّمَاءِ وَ المَلَائِکَهُ یَنْزِلُونَ وَ هُمْ یُنَادُونَ یَا أَبَاعَبدِالله عَلَیکَ السَّلَامُ. فَجَزَعَ الرَّاهِبُ مِنْ ذَلِک...»

ترجمه:

لشکر عمر سعد نیزه اي را که رأس مقدس امام حسین بر آن بود کنار دیر راهبی گذاشتند...

وقتی شب همه جا را فرا گرفت راهب از دیر خویش بیرون آمد و رأس مقدس را مشاهده نمود در حالیکه نوري از آن به سمت آسمان بلند بود. در این هنگام، دري از آسمان باز شد و ملائکه به طرف این سر نزول کردند و ندا دادند: سلام بر تو اي اباعبدالله! راهب با دیدن این منظره ناله کرد.

صبح شد و لشکر عمر سعد قصد حرکت نمودند.

راهب نزد آنها رفت و گفت: همراه خود چه دارید؟ پاسخ دادند: سر حسین بن علی علیه السلام . راهب گفت: مادرش چه کسی است؟ گفتند: فاطمه علیها السلام دختر محمد صلی الله علیه و آله و سلم ! راهب، با شنیدن نام حسین و فاطمه و محمد علیهم السلام ، دو دستش را محکم به سر زد و گفت: لاحول ولاقوه الا بالله العلی العظیم؛ احبار و دانشمندان ما راست گفتند!

لشکریان پرسیدند: مگر احبار و بزرگان شما چه گفته اند؟ گفت: آنان گفته اند: هنگامی که این شخص کشته شود آسمان خون می بارد و آسمان خون نمی بارد مگر بر پیامبر یا فرزند جانشین پیامبر! سپس راهب گفت: در تعجبم از امتی که پسر دختر پیامبرشان و فرزند وصی پیامبرشان را کشتند!

او با ناراحتی به سوي کسی که رأس را حمل می کرد رفت و به او گفت: این سر را به من نشان بده تا آن را ببینم. گفت من این سر را به کسی جز یزید نشان نمی دهم تا جایزة ده هزار درهمی او را بگیرم.

راهب گفت: من ده هزار درهم به تو می دهم. کیسه اي را که سر درون آن بود گرفت و سر را بیرون آورد و در دامان خویش قرار داد. دندان هاي مبارك حضرت آشکار شد. راهب خود را بر روي سر انداخت و در حالیکه آن را می بوسید شروع به گریه کرد و گفت: چقدر سخت است بر من اي اباعبدالله که اولین شهید نزد تو نبودم؛ اما در روز قیامت نزد جدت شهادت بده که من شهادت می دهم خدایی جز خداي یگانه نیست و محمد صلی الله علیه و آله و سلم بنده و فرستادة اوست.

بعد از اینکه اسلام آورد سر را به لشکریان برگرداند و آنان به سفر خود ادامه دادند. آنان وقتی قصد تقسیم درهم ها را داشتند ؛ با تعجب دیدند که همۀ آنها به سفال تبدیل شده و بر روي آنها نوشته شده: (وَسَیَعْلَمُ الذِینَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ «به زودي آنها که ستم کردند خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه بر می گردند»

منبع شیعه:

1.المنتخب، فخر الدین طریحی، ج 2، ص 468

منبع اهل تسنن:

2.ینابیع الموده، قندوزي، ج 3، ص 90 . (با اختلاف کم)

2. اسلام آوردن فرد یهودي و خاندانش با رؤیت نور از سر مقدس

«وَ هُوَ فِی الصُّنْدُوقِ یَسْطَعُ مِنْهُ النُّورُ نَحْوَ السَّمَاءِ فَتَعَجَّبَ مِنْهُ الْیَهُودِيُّ فَاسْتَوْدَعَهُ مِنْهُمْ وَ قَالَ لِلرَّأْسِ: اشْفَعْ لِی عِنْدَ جَدِّكَ... »

ترجمه:

گروهی از لشکریان عمر سعد که سر مقدس امام حسین علیه السلام را به سوي شام می بردند، شبی را نزد مردي یهودي ماندند. وقتی میگساري کردند و مست شدند به یهودي گفتند: سر [امام]حسین علیه السلام نزد ماست.

آن یهودي گفت: سر را به من نشان دهید. آنان سر مبارك امام حسین علیه السلام را که در میان صندوق بود، به او نشان دادند. نوري از سر مقدّس به طرف آسمان ساطع بود.

یهودي از دیدن این منظره تعجب کرد و سر مبارك را از آنان به امانت گرفت.

یهودي به سر مطهّر گفت: نزد جدّ خود براي من شفاعت کن. خداوند آن سر را به سخن آورد فرمود: شفاعت من براي افرادي است که متدین به دین محمّد صلی الله علیه و آله و سلم باشند ولی تو به دین حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم نیستی.

آن یهودي خویشاوندان خود را جمع کرد و سر مبارك را در میان تشتی نهاد و با گلاب و کافور و مشک و عنبر معطّر کرد و به فرزندان و خویشاوندان خود گفت: این سر، سرِ پسر دختر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم است.

سپس [خطاب به سر مطهّر] گفت: افسوس که جدّت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم را درك نکردم تا به دست وي مسلمان شوم! افسوس که تو را در زمان حیاتت درك ننمودم تا به دست تو اسلام بیاورم و در رکاب تو بجنگم. اگر الان مسلمان شوم آیا تو فرداي قیامت شفیع من می شوي؟

خداوند آن سر را به سخن آورد پس سه مرتبه با زبان فصیح فرمود: اگر اسلام بیاوري من شفیع تو خواهم بود. با شنیدن این سخن، مرد یهودي و خویشان او همه مسلمان شدند.

منابع شیعه:

. 1.بحار الأنوار، علامه مجلسی [م. 1111 ]، ج 45 ، ص 172

منبع اهل تسنن:

. 7.مقتل الحسین، خوارزمی [م. 568 ]، ج 2، ص 116

3. ساطع شدن نور از سر مقدس در منزل خولی

راوي گوید که: خولی سر امام حسین علیه السلام را برداشته روي به کوفه نهاد او را در یک فرسخی کوفه منزلی بود در آن منزل فرود آمد و زن او از انصار بود و اهل بیت را به جان و دل دوستدار خولی از وي بترسید و سر امام حسین علیه السلام را در آن خانه در تنوري پنهان کرد و بیامد به جاي خود بنشست.

زنش پیش آمد که درین چند روز کجا بودي؟ گفت: شخصی با یزید یاغی شده بود به حرب وي رفته بودیم. زن دیگر هیچ نگفت و طعام بیاورد تا خولی بخورد و بخفت.

زن را عادت بود که به نماز شب برخاستی و تهجد گزاردي، آن شب برخاست و بدان خانه که آن تنور در آنجا واقع بود درآمد. خانه را بمثابه اي روشن دید. که گوئیا صد هزار شمع و چراغ برافروخته اند. چون نیک در نگریست، دید که روشنائی از آن تنور بیرون می آید.

از روي تعجب گفت: سبحان اللّه! من خود در این تنور آتش نکرده و دیگري را نیز نفرموده ام این روشنائی از کجاست؟ در آن حیرت دید که آن نور به سوي آسمان می رود، تعجّب او زیاده گشت.

ناگاه چهار زن دید که از آسمان فرود آمده به سر تنور شدند. یکی از آن چهار زن به سر تنور فرا رفت و آن سر را بیرون آورده می بوسید و بر سینه خود می نهاد و می نالید و می گفت: اي شهید مادر! و اي مظلوم مادر! حقّ سبحانه و تعالی روز قیامت، داد من از کشندگان تو بستاند و تا داد من ندهد، دست از قائمه عرش بازنگیرم. و آن زنان دیگر به موافقت او بسیار بگریستندو آخر سر را، در آن تنور نهاده غایب شدند.

زن انصاریّه برخاست و به سر تنور آمده سر را بیرون آورد و نیک در او نگریست. چون حضرت امام حسین علیه السلام را بسیار دیده بود، به شناخت نعره اي زده بیهوش شد در آن بیهوشی چنان دید که هاتفی آواز داد، که برخیز که تو را به گناه این مرد که شوهر توست مؤاخذه نخواهند کرد.

زن از هاتف پرسید که این چهار زن که بر سر تنور آمده گریه و زاري کردند کیان بودند؟ ندا رسید که آن زن که سر را بر روي سینه می مالید و بیشتر از همه می گریست و می نالید. فاطمۀ زهرا علیها السلام بود و آن دیگر مادرش خدیجه کبري علیها السلام و سوم، مریم علیها السلام مادر عیسی علیه السلام و چهارم، آسیه زن فرعون دغا.

پس آن زن با خود آمد کسی را ندید، آن سر را برگرفت و ببوسید و به مشک و گلاب از خون پاك بشست و غالیه و کافور بیاورد و بر روي آن مالید و گیسوي مبارك امام علیه السلام را شانه کرد و در موضع پاك نهاد و بیامد. خولی را بیدار ساخته.

گفت: اي ملعون دون! و اي مطعون زبون. این سر کیست که آورده اي و در این تنور نهاده اي؟ آخر این سر فرزند رسول خداست. برخیز که از زمین تا آسمان فغان برخاست و فوج فوج ملائکه می آیند و زیارت این سر به جاي آورده، گریه و زاري می کنند، و بر تو لعنت کرده، توجّه به فلک می نمایند. و من بیزارم از تو در این جهان و در آن جهان

پس چادر بر سر افکند و قدم از خانه بیرون نهاد، خولی گفت: اي زن کجا می روي؟ و فرزندان را چرا یتیم می کنی؟ گفت: اي لعین تو فرزندان مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم را یتیم کردي و باك نداشتی، گو فرزندان تو هم یتیم شوند. پس آن زن برفت و دیگر هیچ کس از او نشان نداد. اما چون بامداد شد خولی سر امام حسین علیه السلام را بر طبقی نهاده پیش پسر زیاد آورد.

منابع شیعه:

. 1.روضه الشهداء، ملا حسین کاشفی ، ص 454

.بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج 45 ، ص 1 (با مقداری اختلاف)

منابع اهل تسنن:

. 9.تاریخ طبري، ابن جریر طبري [م. 310 ]، ج 4، ص 3

4. ساطع شدن نور در منزل همسر شمر

«فَخَرَجَت امْرَأَتُهُ لَیْلاً فَرَأَتْ نُوراً سَاطِعاً عِنْدَ الرَّأْسِ إِلَی عَنَانِ السَّمَاءِ... »

ترجمه:

واقدي گفته است: وقتی شمر ملعون، سر امام حسین علیه السلام را برداشت آن را داخل کیسه اي به منزل خویش برد و بر روي زمین گذاشت و تشتی بر روي آن گذارد.

همسر شمر شب هنگام از اتاق خارج شد و نوري مشاهده کرد که از سمت سر به آسمان کشیده شده بود. با تعجب به سمت تشت آمد و ناله اي از زیر آن شنید و سراسیمه به سمت شمر لعین رفت و گفت: من اتفاقات عجیبی دیدم! زیر تشت چه گذاشته اي؟

شمر گفت: سر کسی است که (بر علیه خلیفه) خروج کرده بود و کشته شد و من آن را نزد یزید می برم که مال زیادي به من دهد.

همسر شمر پرسید: او که بود؟ شمر گفت: حسین بن علی علیه السلام .

او با شنیدن نام حسین علیه السلام ، فریادي کشید و بیهوش بر زمین افتاد. وقتی به هوش آمد رو به شمر گفت: اي بدترین کافر! آیا از خداي زمین و آسمان نترسیدي؟ و در حال گریه خارج شد و سر مطهّر را بلند کرد و بوسید و به دامن گرفت و زنان دیگر را صدا زد و با هم گریه کردند و قاتل او را لعن نمودند.

همان شب در خواب دید که دیوار خانه شکافته شده و خانه پر از نور شده است. قطعه ابري آمد و دو بانوي مجلله را آورد آنها سر مقدس را برداشتند.

همسر شمر پرسید: آنها کیستند؟ گفتند: حضرت خدیجه علیها السلام و حضرت فاطمه علیها السلام .

سپس مردانی را دید که میان آنها شخصی مانند ماه شب چهارده می درخشید. سوال کرد: او کیست؟ گفتند: او حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم است و طرف راست او حضرت حمزه علیه السلام و حضرت جعفر علیه السلام و یاران او هستند که گریه می کنند و سر مطهر را می بوسند.

پس از آن خدیجه و فاطمه علیهما السلام نزد همسر شمر آمدند و گفتند: هرچه می خواهی آرزو کن تو براي ما کاري کرده اي که مستحق لطف هستی. اگر می خواهی از دوستان ما در بهشت باشی خودت را آماده کن که ما منتظر تو هستیم.

همسر شمر در حالیکه هنوز سر مقدس را به دامن داشت از خواب بیدار شد.

شمر براي بردن سر آمد؛ اما زنش سر را نداد و فریاد زد: اي دشمن خدا! مرا طلاق ده که تو یهودي هستی. به خدا سوگند، دیگر با تو زندگی نمی کنم. شمر نیز او را طلاق داد و سر را خواست. بار دیگر زن از دادن آن امتناع کرد و گفت تا زنده ام سر را به تو نخواهم داد. شمر نیز ضربه اي زد و او را کشت و روحش در بهشت ساکن شد.

منابع شیعه:

مخزن البکاء، مولی صالح برغانی قزوینی ، مجلس 11 ، ص 744 . (به نقل از تبرالمذاب)

منبع اهل تسنن:

التبر المذاب، حافی شافعی، ص 101 (بنابر نقل شرح احقاق الحق، آیت الله العظمی مرعشی، ج 27 ، ص 342)

5. ساطع شدن نور در منزل هند، همسر یزید

«قَالَتْ: کُنْتُ أَخَذْتُ مَضْجَعِی فَرَأَیْتُ بَاباً مِنَ السَّمَاءِ وَ قَدْ فُتِحَتْ وَ الْمَلَائِکَهُ یَنْزِلُونَ... »

ترجمه:

از هند همسر یزید نقل شده که گفت: وارد رختخواب خود شدم و در عالم خواب دیدم یکی از درهاي آسمان باز شد و ملائکه دسته دسته به سوي سر مبارك امام حسین علیه السلام فرود می آیند و می گویند: السلام علیک یا ابا عبد اللَّه! السلام علیک یا بن رسول اللَّه!

من در همین حال بودم که ناگاه دیدم قطعه ابري از آسمان به زمین نازل شد و مردان فراوانی در میان آن بودند. مردي در میان ایشان بود که رنگش مثل رنگ درّ و صورتش نظیر ماه بود، پیش آمد تا خود را روي دندانهاي ثنایاي امام حسین علیه السلام انداخت و در حالی که آنها را می بوسید می فرمود: اي فرزند عزیزم تو را کشتند!

آیا دیدي که قدر تو را نشناختند! و تو را از آشامیدن آب منع کردند! اي پسرم منم جدت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ! و این پدرت علی مرتضی علیه السلام است و این برادرت حسن علیه السلام است و اینان عموهاي تواند جعفر و عقیل، حمزه و عباس علیهم السلام .

سپس حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ، اهل بیت خود را هر کدام پس از دیگري شماره می کرد.

هند می گوید: من در حالی از خواب بیدار شدم که دچار جزع و ترس شده بودم. ناگاه دیدم نوري بالاي سر مبارك امام حسین علیه السلام منتشر گردیده است!

منابع شیعه:

. 1.المنتخب، فخر الدین طریحی [م. 1085 ]، ج 2، ص 4

6. ساطع شدن نور از سر مقدس در مجلس یزید

«فَلَمَّا رَفَعَهُ صَعِدَ مِنْهَا نُورٌ إِلَی عَنَانِ السَّمَاءِ فَدَهِشَ الْحَاضِرُونَ... »

ترجمه:

[آنگاه که اسرا را همراه با سرهاي شهدا به مجلس یزید بردند] امر کرد که تشتی از طلا [و به نقلی نقره] حاضر کردند.

آنگاه سر مقدس اباعبدالله علیه السلام را درون آن گذاشته و در مقابل خود قرار داد... سپس دستش را دراز کرد و پارچه اي را که بر روي سر بود بلند کرد. ناگاه نوري از آن تا آسمان بالا رفت و حاضرین مجلس شگفت زده شدند.

منابع شیعه:

تذکره الشهداء، علامه ملا حبیب الله کاشانی [م. 1340 ]، ج 2، ص 3

منبع اهل تسنن:

نور العین فی مشهد الحسین، ابراهیم بن محمد اسفراینی شافعی [م. 417 ]، ص 86 مخطوط

7. حرکت لشکر عمر سعد با نور سر مقدس در تاریکی

«وَ رَأْسُ الْحُسَیْنِ قَدْ صَعِدَ لَهُ نُورٌ مِنَ الْأَرْضِ إِلَی السَّمَاءِ مِثْلُ الْعَمُودِ الْمُسْتَقِیمِ بِلَا انْحِرَافٍ وَ کَانَ الْقَوْمُ یَسِیرُونَ فِی الظَّلَامِ عَلَی نُور... »

ترجمه:

لشکر [عمر بن سعد] به سوي کوفه کوچ کرد و همراهشان هجده سر علوي [از فرزندان امیرمومنان علیه السلام ] بود که سر ایشان را همراه سر مقدس امام حسین علیه السلام از تن جدا کردند و ایشان برادران و فرزندان و پسر عموهاي سید الشهدا علیه السلام بودند و این سرها را بر نیزه ها بلند کردند و بر عَلَم ها آشکار ساختند.

نوري از سر مقدس امام حسین علیه السلام همچون ستونی راست و بدون انحراف از طرف زمین به آسمان بلند بود و لشکر در تاریکی به واسطۀ این نور حرکت می کردند.

منابع شیعه:

مدینه المعاجز، علامه بحرانی ، ج 4، ص 121 . (به همین مضمون)

منبع اهل تسنن:

نور العین فی مشهد الحسین، ابراهیم بن محمد اسفراینی شافعی، ص 72 مخطوط

امام حسیننورمعجزه
سلام اينجا از مطالعات خودم ميزارم، ممنون كه هستيدhttps://www.instagram.com/ma.emami1379/
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید