خیلی عجیبه، مگه نه؟ اینکه به همین راحتی یه غریبه میتونه بیاد و بخش بزرگی از داستان زندگیت بشه... درواقع کمی هم ترسناکه! اینکه یه برخورد کوچیک با کسی که تو عمرت ندیدیش، میتونه همه چیز رو عوض کنه...
فصل چهارم با این جمله شروع شد و بنظرم به ما پیش نمایشی ارائه داد که قراره غریبه هایی وارد داستان بشن که چیزی ازشون نمیدونیم اما تا مدتی بعد، برای ما به آدمایی آشنا تبدیل میشن که داستان زندگیشون رو میدونیم، درکشون میکنیم و دوستشون خواهیم داشت، درست مثل بقیه شخصیت های داستان...
انتهای قسمت اول شگفت انگیزه، وقتی ارتباط بین شخصیت های آشنا و غریبه ها برامون روشن میشه و یه صحنه استثنایی بوجود میاد... دوباره به ما یادآوری میشه که آدما بیشتر از اونکه باهم غریبه باشن، آشنا هستن. انسان ها به هم مرتبطن، فارغ از زمان و مکان. نخی نامرئی وجود داره که ما رو در لابهلای زمان به هم متصل میکنه. شاید آرزوی من درنهایت توسط کسی از آیندگانم به واقعیت تبدیل بشه و اینطور بنظر میرسه که من اون آرزو رو به واقعیت تبدیل کردم. چون ما به هم متصلیم، مرتبطیم و همه یکی هستیم، همه انسانیم...
1. شاید حتی یک حرکت اشتباه تو زندگیمون به بزرگترین موفقیتمون ختم بشه، ممکنه یک کار ساده جهت زندگیمون رو تغییر بده و مارو به یه دوست واقعی برسونه. مگه میشه یه غریبه بیاد و تبدیل بشه به تو؟
2. مشکلات همیشه بوجود میان، بزرگ یا کوچیک! همهی ما به یک اندازه قوی نیستیم، ممکنه کسی خیلی زود مشکلی رو پشت سر بذاره یا با یه اتفاق ناگوار و تلخ کنار بیاد و یکی دیگه به این سرعت نتونه و اشکالی هم نداره... نکته دوم اینکه بچه ها بزرگ میشن و کم کم ممکنه ازمون فاصله بگیرن، یه آدم جدید بشن و واسه خودشون یه زندگی جدا و متفاوت بسازن. گاهی واسه مشورت و کمک پیشمون برمیگردن، بهتره اونموقع ازشون حمایت کنیم... وقتی کوچیکن نگرانی های ما هم کمه، هرچی بزرگتر میشن انگار مشکلاتشون هم بزرگتر و پیچیده تر میشه...
3. داشتن کسایی که موقع مشکلات حمایتت کنن، بهترین اتفاقیه که میتونه واسه کسی بیفته! حتی وقتی باهاشون حرف نمیزنی هم دوستت داشته باشن، درکت کنن و کنارت بمونن...
4. یه کتاب دیگه بردار و فصل جدیدی رو شروع کن...
5. گاهی ممکنه صفات ناخوشایندی رو به ارث ببریم اما نباید فقط نیمهی خالی لیوان رو ببینیم. در کنار این صفات بد، حتما صفات خوبی هم نصیبمون شده که باید بابتشون قدردان باشیم... و نباید فراموش کنیم که این صفات از آدمایی که دوستشون داریم به ما رسیده...
6. همه ما ممکنالخطا هستیم، اشتباه میکنیم، برمیگردیم و تلاش میکنیم جبرانش کنیم... اشتباه کردن به این معنا نیست که دیگه دوست داشتنی نیستیم، به این معناست که ما انسانیم!
7. آدمهای مشابه همیشه همدیگه رو پیدا میکنن.
8. عذرخواهی... تو بچگی مثل یه کلمه جادویی میمونه، مهم نیست چیکار کردی، وقتی عذرخواهی کنی همه چی حل میشه! بعد بزرگ میشی و دیگه انگار جواب نمیده!
9. گاهی سنت های دوست داشتنی خانوادگی از دل روزهای تاریک و تلخی بیرون میان... آدم ها و خاطراتشون هیچوقت فراموش نمیشن. شاید فکر کنیم فراموششون کردیم اما بالاخره یه زمانی، یه جایی میبینیم که همچنان اثری ازشون درون ما باقی مونده و باقی خواهد موند.
10. عشق فقط کارای عجیب و غریب و افراطی نیست. وقتی روز و شب با کسی هستی لحظات کوچیک و معمولی مهم میشن، کارای کوچیک، محبت های کوچیک که سرشار از عشق هستن... عشقی که با شناخت عمیق تر شده!
11. گاهی مشکلاتمون به قدری زیاد میشه که از کنترلمون خارج میشه و نیاز به کمکی بیرونی پیدا میکنیم. در نظر بعضی ها مراجعه به مشاور، پذیرش ضعف و شکنندگی ما هست درصوتیکه ما همه انسانیم، نمیتونیم همیشه قوی و شجاع باشیم! گاهی احتیاج به کمک داریم...
12. داشتن کسی که در شرایط سخت بتونی بهش پناه ببری...
13. انقدر واسه چیزای کوچیک، نگران و غمگین نباش، ما هچیوقت نمیدونیم چقدر وقت برامون باقی مونده...
14. همه ما به کسی نیاز داریم که بهمون باور داشته باشه تا خودمونم بتونیم خودمون رو باور کنیم...
15. صمیمیت در زندگی مشترک همه چیزه... اینکه بتونی تاریک ترین نقطه وجودت رو هم بدون ترس به دیگری نشون بدی و در مقابل، اجازه بدی اون هم عمیق ترین ترس هاشو باهات درمیون بذاره بدون تنبیه و مجازات...
16. انقدر زندگیمون رو با چیزای کوچیک پر کردیم که همیشه عجله داریم و نمیتونیم واسه چیزایی که دوستشون داریم وقت بذاریم. به خودمون میگیم "شاید دفعه بعد" و این دفعه بعد هیچوقت نمیرسه. زندگیمون همیشه پر بوده از دفعه های بعدی که فکر میکردیم یه روز بالاخره بهشون میرسیم. اما ممکنه روزی برسه که بفهمیم دیگه وقتی برامون باقی نمونده...
17. گاهی به گذشته برمیگریم، به بدترین اتفاق زندگیمون و مدام بهش فکر میکنیم. اگر اون اتفاق نیفتاده بود چی میشد؟ اگر ما جلوی اتفاق افتادنش رو میگرفتیم، اگر راه دیگه ای رو انتخاب میکردیم و هزاران فکر دیگه... به خودمون سخت میگیریم، انگار که میتونیم همه چیز رو کنترل کنیم. اما ما فقط بخشی از زندگی هستیم و زندگی هم همیشه بی نقص نخواهد بود. و همینطور... فکر کردن به گذشته مثل دویدن به دنبال باد هست، بی نتیجه، بی حاصل و خسته کننده...
18. شادی و غم رو از هم جدا نکن، این دو باهم معنی میدن. باید ادامه بدی و بتونی شادی و دلشکستگی های وجودت رو باهم ترکیب کنی. زندگی خوب بلده کاری کنه زیباییش بیشتر جلوه کنه تا غمش...